چکیده:
برخی از نظریه های اخلاق و رویکردهای تربیت اخلاقی، «محبت به مردم» را پایه اخلاق اجتماعی می دانند. محبت به همدیگر، در اسلام نیز توصیه شده است. هدف از این پژوهش، بررسی حدود و ثغور «محبت به مردم» در اسلام و نیز بررسی ظرفیت «محبت به مردم» برای این است که بتواند به عنوان پایه عاطفی اخلاق اجتماعی در نظر گرفته شود. روش پژوهش، توصیفی-تحلیلی است. یافته ها نشان داد که در اسلام «محبت به مردم»، به خودی خود دارای ارزش مطلق نیست و باید تابع ضوابطی باشد؛ و از این رو، دایره محدودی دارد و لازم نیست و نباید محبت هر کسی را در دل پروراند. در مقابل، اخلاق اجتماعی، هیچ مرزی ندارد و ما ملزم هستیم به طور مطلق در برابر «همه» اطرافیان، اخلاق را رعایت کنیم. با توجه به عدم انطباق دامنه «محبت به مردم» و «اخلاق اجتماعی» و نیز، آفت های ناشی مبنا قرار دادن «محبت» برای رعایت اخلاقیات، نمی توان پایه عاطفی، انگیزه عمومی و زیربنای تعاملات اجتماعی اخلاق مدارانه را بر «محبت به مردم» قرار داد. این امکان وجود دارد که استفاده از مفاهیم دیگری هم چون رحمت و نظایر آن بتواند راه های دیگری را در این زمینه پیش روی ما بگشاید.
Some ethical theories and moral education approaches consider philanthropy as the
foundation of social morality. Islam recommends love for others. The purpose of
this study was to examine the extent of philanthropy in Islam and to investigate the
capacity of love for the people to be considered as the emotional foundation of
social morality. The research method was descriptive-analytic. The findings showed
that in Islam, philanthropy does not have an absolute value and it must adapt to
some criteria; therefore, it has a limited scope. It is not necessary to love everyone in
heart. On the contrary, social morality has no boundaries, and we are bound to
observe ethics for all people around us. Due to the inconsistency of the scope of
philanthropy and social morality, and disadvantages of considering philanthropy as
the basis of morality, it cannot be the emotional basis and general motive for the
moral social interactions. It is possible that using some other concepts, such as
mercy and so on, could open up new insights in this regard.
خلاصه ماشینی:
از سوی دیگر، اگر اخلاق ورزی اجتماعی بر مبنای «محبت به مردم » پایـه گـذاری شـود، ممکـن است آفاتی بر آن مترتب شود؛ اولا، بر اساس یافته های مقاله ، مردم دوستی نمی تواند عمومیـت یابـد و انسان عمدتا به افرادی علاقمند می شود که آن ها را در راستای خواسته های خود می بیند؛ پس اگـر قرار باشد اخلاق ورزی اجتماعی نیز بر اساس احساس محبت ، تنظیم شود، ایـن امـر مـی توانـد بـه اخلاق ورزی انتخابی نسبت به افراد مورد علاقه ( یعنی تبعیض و بی عدالتی ) منجر شـود.
از سوی دیگر، گاهی همان محبت به دیگری ممکن اسـت جلـوی انجـام وظیفۀ اخلاقی نسبت به او را بگیرد و در حقیقت ، مانع اخلاق اجتمـاعی شـود؛ و نـه لزومـا محـرک اخلاق ؛ گاهی دوستی و محبت باعث می شود که انسان روی بدی های طرف مقابل سرپوش بگـذارد و با عفو و اغماض با او برخـورد کنـد( قرائتـی ، ١٣٧٩، ج٢: ٤٧) و افـراط و احسـان بـیش از حـد کند( جوادی آملی ، ١٣٨٧، ج ١٤: ٥٢ ) که خروج از مرز عدالت است .
نتیجۀ دوم ، تمایز و استقلال «اخلاق ورزی اجتماعی » از «محبـت بـه مردم » است ؛ ممکن است نسبت به طرف ارتباط ، علاقه ای نداشته باشیم و صمیمیت و مشترکاتی نیـز میان ما وجود نداشته باشد، اما با این حال ، باید حقوق او را رعایت کنیم و صـرف بـی علاقگـی یـا حتی احساس تنفر نمی تواند مجوز زیرپا نهادن اصول اخلاق اجتمـاعی باشـد.