چکیده:
یکی از مسایل مهمّ اعتقادی و کلامی پس از اثبات هستی خداوند، مساله ذات و صفات الهی میباشد که از مسایل اساسی در علم کلام، فلسفه و عرفان می¬باشد. در مبحث ذات خداوند، در بین نگاه¬های کلامی مختلف چندان اختلاف مشاهده نمی¬شود. آنچه در فرق کلامی دست مایة اختلاف بوده ¬است، بحث صفات خداوند و ارتباط صفات با ذات بوده است. در این پژوهش برآنیم تا نظر مولانا را در مورد این مقوله به روش تحلیلی – توصیفی بیان داریم. برآیند تحقیق حاکی از آن است که مولانا، در بحث از ذات و صفات خداوند، با تمایز زدایی از ذات و صفات حق، آن دو را یکی دانسته است، هر چند که وی بر اساس مشرب عرفانی و کلامی، صفات خداوند را قدیم می-خواند؛ امّا این امر بدان معنی است که وی ذات حق را یکی می¬داند که هیچ کثرتی در آن وجود ندارد. بنابراین وی صفات الهی را دخیل در همان ذات حق دانسته و آنها را فقط در حدّ یک وصف و عبارت میداند.
خلاصه ماشینی:
برآیند تحقیق حاکی از آن است که مولانا، در بحث از ذات و صفات خداوند، با تمایز زدایی از ذات و صفات حق، آن دو را یکی دانسته است، هر چند که وی بر اساس مشرب عرفانی و کلامی، صفات خداوند را قدیم میخواند؛ امّا این امر بدان معنی است که وی ذات حق را یکی میداند که هیچ کثرتی در آن وجود ندارد.
آن منی و هسـتی ات بـاشـد حلال؛ ؛ که در او بـینی صـفات ذوالجـلال (4/ 3573) نتیجه گیری مولانا، در بحث از ذات و صفات خداوند، کاملاً با مشرب عرفانی به آن نگریسته و با تمایز زدایی از ذات و صفات حق، آن دو را یکی دانسته است، هر چند که وی بر اساس مشرب عرفانی و کلامی، صفات خداوند را قدیم میخواند؛ امّا این امر بدان معنی است که وی ذات حق را یکی میداند که هیچ کثرتی در آن وجود ندارد.
در واقع به نظر مولانا تمایز بین ذات و صفات خداوند یک تمایز صرفاً مفهومی است، یعنی؛ این دو هیچ گونه تفاوت وجود شناسانهای با یکدیگر ندارند.
مولانا هر چند تفکّر در ذات حق تعالی و شناخت ذات خدا را بی حاصل دانسته و دلیل آن را، قدیم بودن ذات حق و اینکه معلول هیچ علّتی نیست، میداند امّا معتقد است انسان برای رسیدن به بارگاه الهی و وصال دوست باید تلاش کند و ناامید از رحمت حق نشود؛ زیرا سراسر جهان، نتیجه کرم الهی است و این کرم در همة ذرّات جهان تجلّی دارد وهمواره بنده را به سوی حضرتش بار هست.