چکیده:
بررسی شکلگیری "ادخال اجتماعی" / و توصیف از روند تکوینی، ساختاری و عملکردی، همچنین ترسیم برخی از مقتضیات هنجاری و شرایط اجتماعی ایران اهداف اساسی این مقاله اند. روش توصیفی، تحلیلی و انتقادی است. چارچوب نظری بررسی رابطه بین "امور واقعی" و اتخاذ موضع کنش است. نتایج: ادخال اجتماعی شامل فرهنگپذیری و فرهنگ آموزی است. که انتظار میرود هماهنگی بین کنش و فرهنگ را پشتیبانی کنند. فرهنگپذیری از فرهنگ آموزی فعالتر و پویاتر است. "کنش فرهنگی" درک کلی کنشگر از انتظارات و تعهدات نسبت به طیف وسیعی از ارزشها/ نظم اجتماعی و امکانهای انتخاب و تحول فرهنگی سازنده را نشان میدهد. این فرایند کنش، دلالت بر تفاهم متقابل دارد. اولین ادعای مقاله، توضیح و بیان تمایز "دستکاری"، تبلیغات، فریب، تحمیل و جنبههای انفعالی از مشارکت اجتماعی است. این مفاهیم ممکن است با "درک" اشتباه شوند و موجب نارضایی اجتماعی گردند. کنشگری اخلاقی، سردرگمی وخلط بین مفاهیم را روشن میکند. درک این تمایز میتواند به یک ارتباط بر اساس اعتماد منجر شود و با همدلی، مبادله اجتماعی رضایت بخش بین کنشگران متفاوت ایجاد کند.. ادعای دوم: در حل مسئله (وقتی شرایط و مقتضیات روشن باشد)، راه حل هم دشوار نیست. اما راه حل اکتشافی وقتی ضرورت مییابد که شرایط پپچیده باشد و مقتضیات روشن نباشد. توصیه: روشنگری و غنیسازی سرمایه نمادین و نیز مناظر وارگی[1]، میانجیگری اجتماعی، وفاق و تکثر دیدگاهها و مسئولیت اجتماعی مطرح است.: ادخال اجتماعی شامل مشکلات و حل مسئله است و نقش اکتشافی کنشگران برای هماهنگ کردن و هماهنگ بین فردیت و نظم اجتماعی و ادخال اجتماعی ضرورت دارد.. درک اجتماعی، رسیدن به افق مشترک الگوهای اجتماعی و وفاق، نظم اجتماعی/ بقا و توسعه و تعریض فرصتهای موجود یا خلق فرصتها بحثهای همواره ضروری مفید و سازنده و پربار و البته بی پایان هستند
خلاصه ماشینی:
هرگاه بين کنش (امور واقعي ) و فرهنگ (حوزٔە ارزش ها)، ارتباط مختل و نامتوازن شود، مشکلاتي در فرايند "ادخال اجتماعي تفاهمي " اجتماعي پيش مي آيد: نخست اين که گاه فرهنگ رسمي با گرايش به رکود و رسوب در شرايط انسدادي تمدني نظم اجتماعي محدود مي ماند وادخال ،ميانجيگري ونقد نيز از تنظيم تعامل نهادها (و علقه ها)ی مهم مادي ، رواني ، شناختي ، ناتوان مي شود.
دوم : با پيچيده تر شدن و ابهام در روابط و نقش هاي انساني ، کنش فرد نيز دچار بيگانگي (آنومي ، نبود وفاق فرد با جامعه انزوا، ناشادي و خشم ) و چندگانگي مي شود و تخريب کنندٔە وفاق و رابطه تفاهمي و همزيستي بين واقعيت و ارزش و انسان خواهد بود.
٥ به اين ترتيب مي توان ادخال اجتماعي تفاهمي را، نماد زندٔە٦ حل خلاقانه مسئله بين "فرهنگ " و "کنش " از سوي کنشگر تعريف کرد که با پرهيز از تقليل گرايي و با افزايش اعتماد و وفاق ، بيگانگي (آنومي ، نبود وفاق فرد با جامعه انزوا، ناشادي و خشم ) را کاهش مي دهد.
بيان مسئله بدين گونه موضوع مورد بررسي اين است که در شرايط و زمينه هاي فرهنگي و با مفروضات ياد شده مسئله ادخال چگونه شکل مي گيرد و الگوهاي تنظيم رابطه تعامل نهادها (وعلقه ها)ی مهم مادي ، رواني ، شناختي کدامند.
متناسب با جامعه شناسي سياستي چشم اندازهايي تجويزي به اين قرار مي توان درنظرگرفت : مداخله براي تنظيم خردمندانه و روشنفکرانه درکنش و واکنش وجوه " ادخال اجتماعي " و رهيابي براي حل تعارض ها نيازمند برساختن انسجام تفاهمي بين نظم اجتماعي و تغيير اجتماعي است .