چکیده:
نوشتار حاضر بر محور این مساله اصلی متمرکز است که نشان دهد چگونه میتوان ترجمههای دوره ناصرالدین شاه را بهعنوان برآیند ذهن و زبان مترجمان و متفکران در ارتباط با دنیای بیرونی ارزیابی کرد؟ در این راستا برآنیم تا نسبت زبان ترجمه متون علمی و فرهنگی جدید در جامعه مبدا (اروپا) را با فهم و زبان و اندیشه مترجمان ایرانی در جامعه مقصد ارزیابی نماییم زیرا در پرتو این نوع بررسی بسیاری از نواقص و مسائل دنیای ذهن و زبان مترجمان و متفکران ایرانی در مواجهه با متنهای تولید شده در دنیای جدید مشخص خواهد شد. به منظور تبیین مساله فوق از روشهای تحلیل متن و مفاهیم زبانی با مراجعه به برخی نظریهها و الگوهای روششناختی تحلیل گفتمان از جمله لاکلاو و موف و میشل فوکو استفاده میشود که براساس آنها، زبان ترجمهها مهمترین عرصه ارتباط اجتماعی بوده که با حضور مقتدرانه خود به بازنمایی و تصویرسازی درک انسان از وجود خود و دنیای بیرونی پرداخته و آن را در دنیای نوشتارهای اروپایی سامان و معنا بخشیده است. دستاورد تحقیق ما نشان میدهد که ترجمه به مثابه یکی از مهمترین کانالهای انتقال فهم از دنیای جدید به ایفای نقش مهمی در معرفی و استخراج یک برنامه تحولساز و فرایند دگرگونی از درون متنهای تولیدشده در دنیای اروپایی را برای اهداف مترقیانه برخی رجال سیاسی و فرهنگی عصر ناصری پرداخت امّا برخی موانع زبانی و فکری از یک سو و مقطعی بودن سیاستگزاریهای متولیان دولتی و درباری در عرصه ترجمه از سوی دیگر باعث شدند تا این فرایند انتقال زبانی و فکری عمدتاً در حدّ محدودی باقی بماند و دچار انقطاعات تاریخی گردد با این حال جامعه ایران در تداوم گرایش خود به این راه در قالبهای گوناگونی زبانی و بیانی به تداوم اهداف و بازتولید آمال جدید خود پرداخت. در این راستا بود که مفاهیم جدید در قالب تالیفات اقتباسی و مقالات و روایتهای روزنامههای جدید از تحولات مدرن، بازتاب فرهنگی و اجتماعی پیدا کرد و مقدمه فهم پیشامشروطگی گروههای فعال اجتماعی جامعه ایران از تحولات سیاسی، فکری و اجتماعی اروپای قرن نوزدهم گردید.
خلاصه ماشینی:
ق ) * محمد امير احمدزاده (تاريخ دريافت ٩٣/٠٨/٢٠، تاريخ پذيرش ٩٤/١٠/٠٩) نوشتار حاضر بر محور اين مساله اصلي متمرکز است که نشان دهد چگونه مي توان ترجمه هاي دوره ناصرالدين شاه را به عنوان برآيند ذهن و زبان مترجمان و متفکران در ارتباط با دنياي بيروني ارزيابي کرد؟ در اين راستا برآنيم تا نسبت زبان ترجمه متون علمي و فرهنگي جديد در جامعه مبدا (اروپا) را با فهم و زبان و انديشه مترجمان ايراني در جامعه مقصد ارزيابي نماييم زيرا در پرتو اين نوع بررسي بسياري از نواقص و مسائل دنياي ذهن و زبان مترجمان و متفکران ايراني در مواجهه با متن هاي توليد شده در دنياي جديد مشخص خواهد شد.
در پرتو اين تحولات مدرن در عصر 73 ناصرالدين شاه و با توجه به تأثير و تأثر متقابل زبان و فرهنگ از يکديگر بود که ساخت واژگان زباني در مقوله هاي مادي و معنوي فرهنگ جامعه تحول يافته در درون متن ترجمه ها اتفاق افتاد و چنين تحولي در عرصه مفاهيم و معاني اجتماعي در متن آثار و روزنامه هاي ترجمه شده به داخل جامعه ايران انتقال داده شد و اين روند پراهميت تاريخي بر اهميت زبان به عنوان عنصري مهم در شکل گيري هويت فرهنگي جديد و تغيير در زبان و قالب هاي بياني و زباني پيشين جامعه ايران تاکيد داشته است .