چکیده:
در مورد کیفیت انتساب افعال ارادی انسان به خودش و خداوند بهگونهای که مستلزم جبر یا تفویض نباشد، تبیینهای متعددی مطرح است؛ یکی از آنها، تبیین فخر رازی است که در آن، افعال ارادی انسان، توامان به خودش و خداوند منتسب شده است؛ به این صورت که افعال ارادی انسان به خودش منسوب است، چون قوامشان به قدرت و اراده اوست. آن افعال به خداوند نیز منسوب است؛ چون قدرت و اراده را در وی آفریده است. پژوهش حاضر با هدف ارزیابی این تبیین، با روش تحلیلی به بررسی نشسته و به این نتیجه رسیده است که تبیین فوق، تقریر دیگری از نظریه کسب است و هرچند عدم استقلال انسان (نفی تفویض) را اثبات میکند اما فاعل و موثر بودن وی (نفی جبر) را نتیجه نمیدهد؛ زیرا فاعل بودن انسان از نظر فخر رازی بهمعنای خالق و موثر بودن نیست بلکه به معنای صدور فعل به دنبال اراده و قدرت اوست و این چیزی جز یک فاعلیت مجازی نیست.
خلاصه ماشینی:
همه راههای پیش گفته، از طریق وابستگی ذاتی یا صفاتی و بهطور کلی نفی تفویض از مخلوقات، افعال آنها را به خداوند منتسب مینماید و هرچند عدم استقلال انسان را اثبات میکند اما فاعل و مؤثر بودن وی را نتیجه نمیدهد؛ چراکه سه طریق اول در مورد نفی جبر، ساکت است و سه طریق دوم نیز بنا به اذعان خود فخر رازی چیزی جز جبر را نتیجه نمیدهد؛ زیرا فخر رازی با وجود آنکه در آثار متعدد خود، (رازی، 1353: 320 ـ 319؛ همو، 1341: 1 / 104 ـ 103 و 216؛ همو، 1420: 6 / 530) فلاسفه را به دلیل اینکه مجموع قدرت و داعی را علت موجبه فعل میدانند، جبری مذهب دانسته (همو، 1420: 29 / 468) و حتی قول ابوالحسین بصری معتزلی را به همین دلیل، عین جبر (همو، 1341: 216؛ همو، 1984: 280) و بلکه او را شدید الغلو در قول به جبر دانسته، (همو، 1992ب: 61؛ همو، 1420: 2 / 292) اما خود وی نیز به تبعیت از امام الحرمین و غزالی، (همو، 1341: 1 / 217؛ همو، 1984: 280؛ همو، 1406 ب: 134) همین قول را برگزیده و گفته است: «این قول، همان قول مختار نزد من است».
(همو، 1420: 1 / 164) اکنون این سؤال مطرح میشود که نحوه این انتساب بهگونهای که مستلزم جبر یا تفویض نباشد، چگونه است؟ فخر رازی برای تبیین این مسئله، به نظریه امر بین الامرین روی آورده و تحت تأثیر این اندیشه، تفسیری متفاوت از کسب اشعری ارائه نموده است؛ به این صورت که خداوند، خالق است و بنده، مکتسب؛ خالق بودن خداوند به این معناست که اوست که اسباب مؤدی به پیدایش این فعل ـ یعنی داعی و اراده و قدرت ـ را وضع کرده است، و کاسب بودن بنده به این معناست که آنچه در وقوع فعل او مؤثر است، قدرت و داعیهای است که قائم به اوست.