چکیده:
از میان درون مایه ها و اندیشه های فراوان که در متون نظم و نثر فارسی به آنها پرداخته شده، پژوهش در زمینۀ طنز به عنوان یکی از انواع ادبی در ادبیّات کهن و نوین فارسی جایگاهی ویژه دارد.گرچه ماحصل تلاشهای بی بدیل پژوهشگران در طی سالیان دراز در این زمینه گامی بزرگ در دستیابی به موفّقیت های شایسته است لیکن هنوز بسیاری از شیوه های طنز وجود دارد که باید شناخته شوند. یکی از این پژوهش های لازم تجزیه و تحلیل طنزپردازی شاعرانی برجسته همچون صائب تبریزی در نقد اندیشه های زاهدان ریّاکار و شخصّیت، کردار، اخلاق و منش آنها و تفکرات مخالفان عرفان و عشق است. این پژوهش بر آن است تا به برّرسی و نقد شخصّیت نمادینِ زاهد از دو نظرگاه اصول اخلاق فردی و آسیب های اجتماعی در غزل های صائب بپردازد. [Z1] در باور صائب، شخصّیتِ نمادینِ زاهد، خشک و متعصّب است، عشق را انکار می کند و با آن بیگانه است، در آرزوی بهشت است. با می و شراب، مخالفت می ورزد. ریّا و تزویر می کند. افسرده دل و سرد نَفَس است. زهد وی ریّایی است. خود بین و مغرور است. کُندذهن، ترشرو، حریص و دنیا طلب، کوتاه بین، کودک صفت، خود فروش، شور چشم، ناپخته، سنگدل و بیهوده گو است. [Z1]سوال پژوهش و روش تحقیق در اکثر چکیده های مقالات ذکر نشده اگ
خلاصه ماشینی:
عرفان او با زهدخشک در تقابل است آن چنان که در بيت زير سخن گفتن از زهدخشک را در ميان عارفان همچون عريان ساختن تيغ چوبين در مقام لاف مي داند: حـرف زهـد خـشـک تـيغ چوبين درمقام لاف ، گفتـن در مـيان عـارفان عـريان کردن اسـت (غ ١٠٦٧، ب ٩) زاهدکوتاه بين ، عاجز از درک اسرار عرفان است همچون حبابي بادپيماي که به دليل سبکي، توانايي راه يافتن به قعر و عمق دريا و آگاهي يافتن از آن را ندارد ليکن نبايد انتظار دانستن رموز و اسرار عرفان را از زاهد داشت : مـپرس از زاهـد کـوتاه بين اسـرار عرفان را چـه دانـد قـعـردريـاراحبـاب بـادپيـمايي؟ (غ ٦٨١٠،ب ١٢) مـپرس از زاهـدان خـشک سـر گوهر عرفان که از دريـا لب سـاحل خس و خا شـاک مي دارد (غ ٢٩٥٣،ب ٣) کـف سطـحي چه قـدرغور کنددر دل بـحر؟ زاهـدخـشک زعـرفان چـه تـوانددريـافت ؟ (غ ١٦٣٣،ب ٧) شاعر به زاهد غافل هشدار مي دهد که با زهد خشک نمي تواند به حريم دل راه يابد.
زاهد متعبد با زهد خشک نمي تواند قدم در اين وادي مقدس بگذارد زيرا زهد خشک نه تنها کافي نيست بلکه عصايي است که نبايد اميد راهبري از او داشت : بـه قـطع راه طلب ، زهـد خشک کـافي اميدراهـبري ازعـصـانـبـايــد داشــت نيسـت (ج ٢،غ ١٨٢٢،ب ١٠) صائب نيز چون حافظ از رياکاري و تملق شخصيت هاي برجستۀ عصر خويش مي نالد و دچار نوعي بدبيني مي شود.