چکیده:
یکی از زمینههای ارزشمند شعر غنایی، شعر اجتماعی است که در شکل شکواییّه، طنز، هجو و ... در قالبهای مختلف شعری جای میگیرد. در این دست از سرودهها، شاعران از نابرابریها، نادانی، فساد اخلاقی عوام و ناملایماتی از این قبیل شکایت دارند و در این مقوله، شاعر نماینده و زبان جامعه میشود. در این مقاله، تلاش شده است برخی از نکات انتقادی و شکوه از نابسامانیها، نقد اوضاع اقتصادی، عدم امنیّت و آسایش، اوضاع سیاسی و نقد حاکمیّت مورد بررسی قرار گیرد تا دریابیم که گلچین معانی چگونه از آموزههای مبتنی بر تجربیّات ارزشمند خود در جهت کاهش آسیبهای اجتماعی در دنیای معاصر بهره برده است؟ «من فردی» چیست و «من انسانی» کدام است؟ این نوشتار کوشیده است تا انتقاد و شکواییّههای «گلچین معانی» را در بعد اجتماعی و سیاسی نشان دهد. یافتههای این تحقیق نشان میدهد که شاعر با گذر از «من فردی» و روشنگری اوضاع اجتماعی معاصر شعرش را از «من اجتماعی» به سمت اندیشة عمیق و «من انسانی» سوق میدهد. گلچین شاعری است که با دست مایهای غنایی به موضوعات اجتماعی –سیاسی پناه برده است.
خلاصه ماشینی:
از اين رو در قصـيدة «درس زندگي» که به طنز تلخي آميخته است به ناپاکي و خصلت نادرسـت مـردم زمانـه طعنـه ميزند و خطاب به فرزندش از او ميخواهد در پي شعر و شـاعري نباشـد و بـه جـاي کسـب کمال به فکر مال اندوزي باشد (صادق زاده ، ١٣٩٠: ١٢٣): هر گمرهي از راهبران اسـت در اينجـا هر بيبصر از ديده وران است در اينجـا عاري ز هنر باش خـدا را، کـه هنرمنـد در بنــدگي بــيهنــران اســت در اينجــا (گلچين معاني، ١٣٦٢: ٤٨) نه تنها هنر، که عدالت و تمام امور جامعه در چنين اوضاعي بازيچۀ دست حاکمان بيلياقت و ستمگر است : داد از که توان خواست ؟ که زنجير عـدالت بــر درگــه بيــداد گــران اســت در اينجــا (همان : ٤٨) اما شاعر از آن رو که به بيثباتي امور و جهان باور دارد؛ در بند کاستيها نيست : نيک و بد زمانه ، چون هر دو بيثبات اسـت از ياد ميتوان برد بـيم و اميـد خـود را (همان : ٣٥) هر چند شاعر ميخواهـد ايـن بـيم و اميـدها را بـه علـت گـذران زمانـه از يـاد ببـرد؛ امـا ناهنجاريهاي اجتماعي او را به مضمون هاي اجتماعي- سياسي سوق ميدهد: هر خري با پاي چوبين شهسواري شد به ملک وانکه بر قلـب عـدو تـازد فـرس پيـدا نشـد (همان : ٣٢٨) شاعر از اين «خزان ديرپاي» خسته است .