چکیده:
کانت در اواخر عمر خود سوال «انسان چیست» را بر سوالات اصلی فلسفی خود افزود و پاسخ این پرسش را جوابگوی دیگر سوالات دانست. اما پاسخ کانت به این سوال چیست؟ ویلسون در اثری با عنوان انسانشناسی پراگماتیکی کانت میکوشد تا با کاوشی در آثار غیرانتقادی او چون انسانشناسی، دین در محدوده عقل تنها و تعلیم و تربیت، که آنها را «فلسفه تجربه» کانت مینامد، پاسخ او به این پرسش را بیابد. او در این اثر با این ادعا که انسانشناسی پراگماتیکی کانت، روانشناسی تجربی نیست، علاوه بر معرفی خاستگاه و معنای انسانشناسی پراگماتیکی، انسان را از منظر این فیلسوف به عنوان موجودی برخوردار از چهاراستعداد حیوانی، فنی، پراگماتیکی و اخلاقی معرفی میکند که باید بکوشد با بهرهگیری از استعدادها و تواناییهای خود، به سرشت نهایی انسانیت که همانا اخلاق و و آزادی است، دست یابد. همچنین از نظر این نویسنده حکم غایی تاملی پل ارتباطی میان انسانشناسی و آثار انتقادی کانت محسوب میشود که کانت با استفاده از آن کوشیده بود تا به دانشجویان خود دانش عملی را بیاموزد تا آنها از این طریق بتوانند جایگاه خود را در جهان اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بیابند.
In the late years of his life, Kant added the question "What is Human Being?" to his basic philosophical questions and regarded its answer the answers other questions. But what is Kant's answer to this question? In book with the title Kant's pragmatic anthropology, Wilson attempts to explore in his uncritical works such as anthropology, religion in the bounds of only reason and education, which calls them Kant's "philosophy of experience", finds his answer to this question. In this work, she claims that Kant's pragmatic anthropology is not empirical psychology, in addition to exploring in the origin and meaning of pragmatic humanism, introducing man from the perspective of this philosopher as an being possess the four predisposition animal, technical, pragmatic and ethical that should tries with use of his talents to attain the ultimate destiny of humanity, which is ethics and freedom. Also from the point of view of this writer, theological reflective judgment is thebridge between Kant's anthropology and his critical works, that with using of it, he tried to teach his students practical knowledge in order to be able them to find their position in the social, political, and cultural world.
خلاصه ماشینی:
او در این اثر ضمن بررسی علل گـرایش کانـت بـه مباحـث انسان شناختی و معنای مدنظر او از پراگماتیک ، انسان شناسی پراگماتیکی را نـه نـوعی روان شناسی تجربی، بلکه دانشی جهانی (Cosmopolitan Knowledge) معرفی میکنـد کـه هـدف کانت از ارائه آن این بود که به دانشجویان خود بیاموزد تا درباره خود و برای خود بیندیشـند و از این طریق در تحقق سرشت کامل انسانی خود آزاد و رها باشـند.
اما ویلسون در نگارش این اثر فقط بـر روی انسـان شناسـی پراگمـاتیکی کانـت متمرکـز نشده است ، بلکه او از فقرات مرتبط درباره انسان از دیگر آثار کانت چون دیـن در محـدوده عقل تنها و تعلیم و تربیت نیز بهره بسیار برده و کوشیده است تا از این طریـق بـه تصـویری جامع و کامل از انسان دست یابد؛ انسانی که بایـد گـام در مسـیر هـدف نهـایی نـوع خـود بگذارد و خود مسئول نهایی انتخاب ها و علایق خود است .
اما درباره جایگاه این اثر در میان دیگر آثار منتشر شده درباره انسـان شناسـی کانـت بایـد گفت که انسان شناسی پراگماتیکی کانت ویلسون نخستین کتاب به زبان انگلیسـی اسـت کـه که به بررسی معنا، خاستگاه و مبحث انتقادی آن میپردازد و تـا پـیش از آن هـیچ کتـابی بـه طور جامع و مفصل به این موضوع نپرداخته بود او اینک نیز پـس از گذشـت قریـب بـه ده سال از انتشار آن ، به جز کتاب «سوال کانت : انسان چیست » پاتریک فرایرسون ، هـیچ کتـاب دیگری به این موضوع نپرداخته است .