چکیده:
در صورتی که عقد، معلّق باشد و منشأ، به تحقّق معلّقٌ علیه معلّق گردد که برای تحقّق آن تعهّدی وجود دارد، عدم تحقّق معلّقٌ علیه لزوماً باعث بطلان یا به عبارت دقیق تر، انفساخ عقد نیست. به عبارت دیگر، در عقد معلّق، با تعهّد بر ایجاد معلّقٌ علیه، تحقِق معلّقٌ علیه که شرط ایجاد عقد به معنای محصولی است؛ عدم تحقّق آن لزوماً به معنای شرط فاسخ برای انحلال عقد به معنای مصدری نیست. در اینگونه از عقود، با وجود تعهّد بر ایجاد معلّقٌ علیه، اولاً، نیازی به ذکر مدتی که معلّقٌ علیه باید در آن مدت ایجاد گردد وجود ندارد و تعهّد بر ایجاد آن، عقد را از غرری شدن خارج می نماید؛ و ثانیاً، در صورتی که برای تحقّق معلّقٌ علیه مدتی مشخّص شده باشد پس از سپری شدن مدت و عدم تحقّق معلّقٌ علیه، با تحلیل اقتصادی معامله و اراده ضمنی طرفین از انعقاد عقد، می توان به عدم ضرورت وجود شرط فاسخ برای عقد به معنای مصدری قائل بوده و ادامه عقد یا تحقّق شرط فاسخ را به اراده طرفی که شرط به نفع او واقع شده است موکول کرد.
If the contract is suspended and there are obligation to fulfill it, the failure to comply with the suspension will not necessarily lead to a void or, more specifically, to termination of the contract. In other words, the failure to comply with the suspension will not necessarily lead to a void or, more specifically, to termination of the contract . In this type of contract despite the existence of commitment to creation of condition first: there is no need to mention the length of time that the condition should take place and commitment to creation of condition prevent contract to be a risky and aleatory contract. Secondly, after the expiry of the term and the non-fulfillment of the condition, By economic analysis of the transaction and the implied willingness of thecontract’s parties, one can infer that there is no need for the termination of the contract in the infinitive sense and postpone the continuation of the contract or the termination of it on the will of the party in whose favor the condition of contract is created.
خلاصه ماشینی:
ابتدا وضعيت اين نوع از تعليق بيان گرديده و آثار آن ذکر شده است و درصدد پاسخگويي به اين سؤال بر آمده ايم که آيا حتما بايد ظرف زماني مشخصي تعيين گردد تا معلق عليه در آن مدت تحقق يابد و يا صرف ايجاد تعهدي حال براي تحقق معلق عليه کفايت مي نمايد؟ در صورتي که مدت معين شده است اما با وجود فرا رسيدن مدت ، متعهد اقدام به ايجاد معلق عليه ننمايد (مثلا در بيع با شرط حفظ مالکيت ، ثمن را در مدت مقرر تأديه نکند) آيا لزوما عقد منفسخ مي گردد؟ در اين مقاله اولا، فرض بر اين گذاشته شده است که براي تحقق معلق عليه در فرض وجود تعهد بر ايجاد آن ، نيازي به ذکر مدتي که معلق عليه بايد در آن مدت ايجاد گردد وجود ندارد؛ ثانيا، عدم تحقق معلق عليه لزوما به عنوان شرط فاسخ براي عقد به معناي مصدري نيست و ادامه عقد، به نظر شخصي که شرط به نفع اوست واگذار مي شود تا در اين خصوص تصميم بگيرد.
معلق عليه ، امري احتمالي دانسته مي شود که تحقق اثر عقد، معلق به آن است اما آيا مي توان براي تحقق معلق عليه ، تعهدي را بر عهده يکي از طرفين عقد قرار داد؟ در خصوص الزامي بودن ايجاد معلق عليه - بخصوص عقد بيع - ممکن است برخي اشکالات مطرح گردند که نيازمند طرح و بررسي است : الف - تنافي معلق عليه قطعي الحصول با دائمي بودن مالکيت در عقد معلق ، معلق عليه مي تواند يک امر محتمل الوقوع باشد و يا يک امر مسلم الوقوع که تأخير ناميده مي شود (کاتوزيان ، ١٣٨٧: ١٦٠/١)٢در واقع ، تأخير، به مانند تأجيل تعهد است ؛ با اين تفاوت که لفظ تأجيل بيشتر در موردي استفاده مي گردد که عقد تحقق يافته است و تعهد ايجاد گرديده ولکن اجراي تعهد، مؤجل به فرا رسيدن زمان معيني شده است .