چکیده:
مقالة پیش رو در صدد است نقش جریان فکری پست مدرن را - با هر تفسیر و برداشت و تحلیلی که ارایه شود - در ایجاد بحران معنای زندگی تبیین کند. مروری هرچند کوتاه بر انسانشناسی پست مدرن نشان میدهد که موضوع «انسان از ولادت تا مرگ» بیش از هر موضوع دیگری نظر فلاسفة پست مدرن را به خود جلب کرده است. در واقع، مسائل مربوط به قلمرو انسانشناسی از عمده مسائل مورد توجه نظریهپردازان پستمدرن به شمار میروند. این مقاله پس از مفهومشناسی پستمدرنیسم و تبیین زوایایی از سلسله اصول و مواضع اندیشة پستمدرن به اختصار، دیدگاه برگرفته از این جریان فکری نسبت به انسان و نقش آن در ایجاد بحران معنا در زندگی را مورد نقد و بررسی قرار میدهد. از تحقیق حاضر به دست میآید که تنها راه برون رفت از بحران مزبور را باید در تغییر اساسی در نگرش به انسان و زندگی انسانی بر اساس جهانبینی معتبر و باورداشتهای صحیح، اصیل و پایدار جستجو کرد.
Although several studies have been accomplished in the field of post-modernism and many issues have been offered in relation to the post-modern thought and approach to current problems, events and phenomena so far, none of these studies and efforts have analyzed or criticized post-modernism and its role in producing life meaning crisis in western culture and thought. The present article, relying on Islamic teachings, is going to explain the role of post-modernism – with any interpretation and analysis – in generating life-meaning crisis. A brief look at post-modern knowledge of human being indicates that a subject such as "human being from birth to death" has preoccupied the post-modern philosophers more than anything else. In fact, subjects and items related to knowledge of human being are considered as the most significant issues in the eyes of post-modern theoreticians. Conceptualizing of the term "post-modernism" and explaining its manifesto and principles in brief, the present article evaluates and criticizes post-modern perception of human being and its role in generating life-meaning crisis. The study will come to conclude that the only way to get rid of the above-mentioned crisis is to establish the knowledge of human being on the basis of a valid, genuine and authentic world-view as well as the right, genuine and lasting beliefs.
خلاصه ماشینی:
این مقاله پس از مفهومشناسی پستمدرنیسم و تبیین زوایایی از سلسله اصول و مواضع اندیشۀ پستمدرن به اختصار، دیدگاه برگرفته از این جریان فكری نسبت به انسان و نقش آن در ایجاد بحران معنا در زندگی را مورد نقد و بررسی قرار میدهد.
باید دید آیا واژۀ پستمدرنیسم در اصطلاح کاربرانش نیز با همین پراکندگی مورد برداشت و تفسیر است؟ یک برداشت این است که همانگونه که از ترجمۀ مریام و وبستر به دست میآید پستمدرنیسم دورهای از اندیشه و طرز تفکری است که پس از مدرنیسم در غرب به منصۀظهور رسید.
در واقع، این برداشت تفسیر واژگان پست و مدرنیسم به مفهوم رایج و اولیۀ آن است، اما برخلاف تصور، تعریف دقیقی از پستمدرنیسم بهدست نمیدهد؛ البته چنین برداشتی توسط برخی از مدعیان اولیۀ اندیشۀ پستمدرن به همین صورت که بیان شد، ارائه شده است.
پستمدرنیسم تشکیل هویت انسان را نتیجۀ تعیین و جبر اجتماعی میداند و برای روانشناسی فردی و آن بخش از توانمندیها و احوال و امیال طبیعی و ذاتی انسان که از بدو تولد و قبل از تعامل اجتماعی با خود همراه دارد اهمیت و ارزشی قائل نیست، بلکه همۀ این امور و یا بخش اعظم آنها skepticism relativism subjectivism a general suspicion of reason an acute sensitivity to the role of ideology Brian Duignan, the senior editor in philosophy at Britannica naive realism conceptual construct را جنبهای از روانشناسی انسانی میداند که کاملاً توسط جامعه و در اثر کنش و واکنشهای اجتماعی به منصۀ ظهور میرسند و از خود اصالتی ندارند (همان).