چکیده:
مطالعه تاریخ جوامع اسلامی در مواجهه با "مصائب جهان اسلام" در چند دهه اخیر نشان دهنده نوعی "گذار تاریخی" از مواجهه "سخت افزارانه" به نوعی چاره جویی نرم و علمی مبتنی بر "دانش و آموزش" است که از آن به عنوان "اسلامی سازی دانش" یاد میشود. با توجه به اهمیت این "گذار تاریخی" و نیز ابتنای آن بر نقد علم و دانش مبتنی بر مدرنیته غربی، حتی در درون جوامع اسلامی نیز در مورد چرایی و ماهیت آن سئوالاتی ایجاد شده مبنی بر اینکه اساسا "چرا" اسلامی سازی باید در دانش صورت بگیرد؟ این مقاله از طریق روش اسنادی و کتابخانهای و فراتحلیل مهمترین آثار و منابع موجود در این زمینه، به بررسی مساله "منطق و چرایی" اسلامی سازی دانش به عنوان یک امر مقدم بر "چیستی" آن پرداخته و به دنبال پاسخ به این سئوال است که اساسا چرا پروژه "اسلامی سازی دانش" شکل گرفت. برآیند کلی نتایج این مطالعه از "چرایی" اسلامی سازی دانش بر مفهوم مرکزی "بحران" در امت اسلامی به خصوص در عصر "پسامدرنیته" استوار است و نشان میدهد ضرورت و منطق "اسلامی سازی دانش" یک دغدغه "هستی شناسانه"، "شناخت شناسانه" و "روش شناسانه" در ارتباط با مواضع "علم و دانش غربی" است که در جوامع اسلامی رشد یافته و ریشه دوانده است. به همین جهت نیز متفکران اسلامی تنها راهکار مقابله با آن را –برخلاف اسلاف خود- نه در اصلاح و یا تغییر سیاسی، بلکه در تحول در "دانش و آموزش" رایج در کشورهای اسلامی میدانند.
The purpose of this study is to provide comprehensive understanding of logic and reason of Islamization of Knowledge (IOK), as an intellectual response from Muslim Scholars to what so called “Modernity Project” in recent decades. Using Meta-Analysis as a method of study, this research systematically has reviewed over 80 scientific documents including articles, books, reviews and etc. in order to come out with a clear picture and understanding of reason and logic of Islmization of Knowledge across the world. Having such understanding and clear picture of reason and logic of IOK, with its main categories, trends and pertinent comparative studies as well as their strength and weaknesses will help and guide Muslim scholars and thinkers in their future studies along the path toward restore their supremacy in knowledge. The result of the study shows that Islamization of knowledge emerged within the context of the perceived crisis of Islamic civilization and concomitant crisis the intellectuals.
خلاصه ماشینی:
با توجه به اهميت اين «گذار تاريخي» و نيز ابتناي آن بر نقد علم و دانش مبتني بر مدرنيتۀ غربي، حتي در درون جوامع اسلامي نيز در مورد چرايي و ماهيت آن سؤالاتي ايجاد شده مبني بر اينکه اساسا «چرا» اسلاميسازي بايد در دانش صورت بگيرد؟ با وجود مدرنتيه و دانش غربي، چه نيازي به «اسلاميسازي دانش » است و اينکه مبناي منطقي آن چيست ؟ اين مقاله از طريق روش اسنادي و کتابخانه اي و فراتحليل مهم ترين آثار و منابع موجود در اين زمينه ٤، به بررسي مسئله «منطق و چرايي» اسلاميسازي دانش به عنوان يک امر مقدم بر «چيستي» آن پرداخته و به دنبال پاسخ به اين سؤال است که اساسا چرا پروژة «اسلاميسازي دانش » شکل گرفت .
پيشگامان و محققان اوليه در زمينۀ اسلاميسازي دانش ، چه منطق و/يا دليلي براي روي آوردن به آن داشته اند؟ چه تقسيم بندي موضوعي بر مقولۀ «چرايي» اسلاميسازي دانش ميتوان اعمال کرد؟ پيشينۀ تجربي تحقيق در اواخر قرن نوزدهم و هم زمان با گسترش و توسعۀ استعمارگري کشورهاي غربي، بسياري از کنشگران مسلمان با بررسي و تحليل وضعيت اسفناک و توسعه نيافتگي جوامع اسلامي، راه اصلي نجات مسلمانان از اين وضعيت را در مقابله جويي نظامي از طريق مبارزات مسلحانه و نيز فراخوان براي تغيير حکومت ها از طريق کودتا، جنگ داخلي، تجزيه طلبي و...
رويکرد اسلاميسازي دانش در انستيتو بين المللي تفکر و تمدن اسلامي مالزي: اين جنبش بيش از هرکسي با نام محمد نقيب العطاس ، انديشمند مالزيايي، عجين است که در سال ١٩٨٠ در کتاب اسلام و سکولاريسم ، مباني فکري و رويکرد معرفت شناختي خود به اين مقوله را تبيين کرد.