چکیده:
نویسندگانو شاعران عارف به داستان پیامبران به ویژه داستان حضرت موسی(ع) با رویکردهای عرفانی متفاوت پرداخته و از آن برای طرح و بیان مبانی و مفاهیم عرفان و تعلیم آموزههای عرفانی بهرهگرفتهاند. هدف این پژوهش؛ پاسخ به این سوال است که صاحبان آثار عرفانی درطول سه قرن پنجم تا هفتم هجری با چه رویکردهایی به داستان حضرت موسی پرداخته و این رویکردها از چه ویژگیهایی نسبت به هم برخوردارند. نتایج تحقیق نشان از تفاوت در نگاه، سطح برداشت و هدف عارفان در استفاده از داستان حضرت موسی دارد.لذا درمجموع میتوان رویکردهای عرفانی به این داستان را، در طول سه قرن مورد نظر در چهار رویکرد عابدانه، عاشقانه، نمادین وتاویلی به این شکل نشان که؛ گرایش صاحبان متون عرفانی، از رویکرد عابدانه به رویکرد عاشقانه، نمادین و تاویلی و به تعبیری سیر زبان عرفان از زبان عبارت به زبان اشارت و گشوده شدن نگاه زیبایی شناسانه به مباحث عرفانی است.
Mystical writers and poets have addressed the story of the prophets, in particular the story of Prophet Moses (AS) with different mystical approaches, and have used it to lay out the foundations and concepts of mysticism and the teaching of mystical teachings.
The purpose of this study is to answer the question of what kind of mystical writers have been dealing with the story of Prophet Moses during the three fifth to seventh centuries. The results of the research show the difference in the view, the level of understanding and the purpose of the mystics in using the story of Prophet Moses. Therefore, the mystical approaches to this story can be summarized in the following three centuries in four devotional, romantic, symbolic and interpretive approaches. It shows that the proponents of mystical texts are from a devotional approach to a romantic, symbolic, and interpretive approach, and in another sense, the advancement of mystic language is changing from phrasal to metaphoric language and from an aesthetic point of view to mystical themes.
خلاصه ماشینی:
عطار با بهره گیری از ایـن واقعـه ، شـهوت را در نهاد آدمی همچون طشت آتشین میداندو اشاره میکند که ای انسـان تـو هـم ماننـد موسـی هستی که در این طشت آتش گرفتار شده ای: همچو موسی این زمان درطشت آتـش مانـده ای طفل وفرعونیت در پیش و دهان پراخگریست (دیوان عطار، قصیده ١٠) مولانا در غزلی از این حکایت ، بهرة عاشقانه برده و آتش عشـق را در مقابـل طشـت زر قرار میدهد: هست دو طشت در یکی آتش و آن دگـر زر آتش اختیار کن دسـت در آن میانـه کـن شو چو کلیم هین نظر تا نکنی به طشت زر آتش گیر در دهـان لـب وطـنِ زبالـه کـن (دیوان شمس ، غزل : ١٨٢١) عطار در غزلی عاشقانه و نمادین ضمن بیان ظرایف و جلوه های عاشقانه معشـوق ، زبـان خود را قادر به توصیف ندانسته ، وگنگ بودن را بهترین شرح بر اسرار میدانـد لـذا حکمـت سوختن زبان موسی را، حفظ اسرار بیان میدارد: زبــان موســی از آتــش از آن ســوخت کــه تــا پــاس زبــان دارد بــه هنجــار (دیوان عطار، غزل : ٣٨٨) مولوی نیز در غزلی عقدة زبان خود را از آن میداند که نباید فرعـونی از اسـرار او آگـاه شود: زبانم عقده ای دارد چو موسی من ز فرعونان ز رشک آنک فرعونی خبـر یابـد ز برهـانم (دیوان شمس ، غزل : ١٤٣٧) میبدی به این موضوع رویکرد عاشقانه دارد: "عقده زبـان وی از آن بـود کـه ربّ العـزّة محبّت وی در دل آسیه و فرعون افکنده بود چنان که یـک سـاعت ایشـان را از دیـدار وی شکیبایی نبود...