چکیده:
در روایات و منظومههای داستانی ادبیات فارسی از زنانی جنگجو و مستقل یاد شده است که به صورت گروهی در کنار هم و به دور از مردان میزیستهاند و اداره امور زندگیشان در دست خودشان بوده است. از این زنان در بیشتر اسکندرنامهها اثری دیده میشود. در سامنامه نیز اشاره مختصری بدان وجود دارد. این مقاله درصدد است تا با نگرشی تطبیقی، داستان شهر زنان را که درونمایه و مضمونی مکرر در ادبیات داستانی است در متون مختلف در کنار سامنامه واکاود؛ بدین منظور میکوشد تا با بررسی چهره و نمود این شهر در میان آثار موردنظر و تحلیل ویژگیها و بنیادها و مضامین مطرح شده در آنها و مقایسه این موارد با خصایص و بنمایههای تبیین شده در سامنامه؛ تفاوتها و شباهتها و سرچشمه آنها همچنین یکسانی یا تفاوت منشأ این روایات را روشن سازد. در نهایت آنچه را فرا دست میآید، میتوان به گونهای مختصر چنین نگاشت که در شهر زنان سایر متون (اسکندرنامهها) تمایلی برای کامجویی از پهلوان و قهرمان داستان دیده نمیشود، لیک در شهر زنان، سامنامه تمایلات کامجویانه از سوی زنان و پریان این شهر مبالغهآمیز است. میتوان پیگیری منشأ و ریشههای این داستان را در جایی بیش از اسکندرنامهها و آمازونها در اساطیر یونان و روم پیشنهاد و به تبع آن، بنیاد این داستان را در اساطیر ایرانی پی جویی کرده و یا در نهایت آن را تلفیقی از اساطیر ایران و یونان در نظر گرفت که هر دو مورد قابل بحث هستند.
In narratives and fictional poems of Persian literature, warrior and independent women are mentioned, who lived together as a group and away from men, and took control of their own lives. These women are seen in most of the Eskandarnamehs. There is a brief reference to it in the Samnameh. This article attempts to investigate the story of Women's Town (Shahr-e zanan), which is a recurring theme in fictional literature, in various texts along with the Samnameh. For this purpose, it attempts to study the manifestation and appearance of this city among the works in question and analyze the features, foundations and themes presented in them and compare these cases with the features and themes explained in the Samnameh and clarify their similiarities and differences or the similarities or differences in the origin of these narrations. Ultimately, what follows can be summarized as follows: In Women's Town of other texts (Eskandarnamehs), there is no lustful desire on the side of the hero of the story, but in the Women's Town of Samnameh the lustful desires of the women and fairies of this city are exaggerated. The origins and roots of this story can be traced back to more than the Eskandarnamehs and Amazons in the Greek and Roman mythology. And consequently, the foundation of this story was traced in Iranian mythology, or eventually considered as a combination of Iranian and Greek mythology; both of which are debatable.
خلاصه ماشینی:
ردپاي شهر زنان در سنت تاريخي و فرهنگي ايران در داستان هاي شهر زنان در ادبيات فارسـي کـه همگـي بجـز سـام نامه مربـوط بـه احـوال اسکندر (به معني قهرمان ) است ؛ يعني قهرمان داستان از بستر جغرافيايي ايران برميخيزد و بـه سـرزمين پريـان در شـمال غربـي ايـران ميرسـد؛ سـرزميني کـه طبـق اسـناد يافتـه هاي باستان شناسي با نام «پريکاني» در شمال شرقي ايران قـرار داشـته اسـت و در ايـن داسـتان ها جابه جايي جغرافيايي صورت ميپذيرد تا با اساطير يونان و پيشينه روايـي داسـتان اسـکندر تطبيق و هماهنگي پيدا کند و اسکندر در بردع (هروم ) قفقـاز (جايگـاه آمازون هـا) حـوزه شمال غربي ايران بدان دست يابد (ملک زاده ، ١٣٨١: ١٥٣).
پيشينۀ اساطيري بن مايۀ شهر زنان در اساطير جهان ردپاي شهر زنان در اساطير يونان به چشم ميخورد؛ جـايي کـه سرمنشـأ داسـتان اسـکندر (محل بازتاب اين بن مايه در ادبيات فارسي) نيـز اسـت : در اسـاطير يونـان از زنـاني بـه نـام آمازون ها، نام برده شده که در سرزميني حدود ارمنستان امروزي ميزيسـته اند و مـردان را به قلمرو ايشان راه نبوده است .
هم از اين رو، نبايد تعجب کرد کـه ايـن اسطوره ، تصوير آمازون ها و سپس ساحره ها به وسيله جنـبش فمينيسـتي در دوره اي متـأخر نيز مورد استفاده قرار گرفت تـا چـارچوبي نمـادين بـه اسـتدلال هاي جنـبش زنـان بدهنـد: فمينيست معروف آمريکايي گريس آتکينسون نام کتاب خـود را «حماسـه يـک آمـازون » گذاشت و گروه هايي از فمينيست هاي فرانسـوي و آمريکـايي از نـام جـادوگر يـا سـاحره براي گاه نامه هاي خود بهره بردند (فکوهي، ١٣٨٥: ٢١).