چکیده:
فرهنگ سیاسی، چگونگی مواجهه با موضوعات سیاسی است که با بررسی سه شاخص (شناختی، عاطفی و ارزشی) در افراد سنجش میشود. این پژوهش به مطالعه فرهنگ سیاسی مطلوب نظام سیاسی از دیدگاه قرآن با توجه به آموزههای گابریل آلموند میپردازد و الگوی تحلیل آن، روش کیفی نظریه زمینهای است. بر این اساس، در ابتدا دادههای قرآنی مرتبط با نظامهای سیاسی الهی و طاغوتی، گردآوری شد و نحوه تاثیرشان بر شاخصهای فرهنگ سیاسی مشخص گردید؛ سپس با توجه به نتایج، مقولات محوری و هستهای استخراج و نظریه متناظر با آنها تدوین شد. نتایج پژوهش نشان داد که الگوی مطلوب فرهنگ سیاسی قرآنی در عرصه نظام سیاسی، مشارکتی است؛ زیرا از منظر قرآن، وجود زمینههای عینی در نظام الهی و رهبران، مانند بسترسازی اجرای دستورات الهی، تعلیم و تربیت، وحدتگرایی، مدارا، عمل به پیمانها و عدالت، سبب ایجاد شاخصهای سیاسی مثبت در رابطه نظام سیاسی و رهبران و تولید فرهنگ سیاسی مشارکتی میشود و در مقابل، وجود عناصری همچون شرک، دعوت به خود، ظلم و انحصارطلبی در نظامهای طاغوتی و رهبران آن، مولد شاخصهای سیاسی منفی و فرهنگ سیاسی محدود است.
خلاصه ماشینی:
يافته هايتحقيق الف ـ نظام سياسي (بستر/مانع ) توليد فرهنگ سياسي از منظر قرآن ، وجود نظام سياسي براي مديريت امور جامعۀ مطلوب است ؛ از ايـن رو بـه اطاعـت از خـدا، پيـامبرص و اولي الامر (زمامدار جامعۀ اسلامي) (نساء: ٥٩) امر شـده اسـت (مطهـري، ١٣٨٣، ص ٦٩) و درخواسـت ايجـاد نظـام سياسي از جانب سليمان و تأييد حکومت الهي وي (ص : ٣٥) در همين راستاست و حکومت طالوت نيز ـ با توجه بـه علم و تواناييهايش ـ مورد تأييد خداوند قرار گرفته است ؛ زيرا اجرايي شدن اهداف بعثت انبيـا (سياسـي، اجتمـاعي و قضايي)، با ايجاد بستر آن و تشکيل نظام سياسي تلازم عقلي دارد (حديد: ٢٥؛ بقره : ٢١٣).
از منظر شناخت سياسي، قرآن از دو گونه نظام سياسي ياد کرده است : يا از مطلوب بودن نظـام هـاي سياسـي در سايۀ رهبري صالحان سخن رانده و استقرار چنين نظام هايي را از نعمت هاي الهي دانسته (مائـده : ٢٠؛ ص : ٣٥) و بـه نيکي از آنها ياد نموده (مکارم شيرازي، ١٣٨١، ج ٣، ص ٤٦٥) و لزوم توجه به ايـن نعمـت هـا را گوشـزد کـرده اسـت (هاشمي رفسنجاني، ١٣٨٦، ص ٦٠٤) که اين به سبب نقش مهمي است که در نظـم جامعـۀ انسـاني و جلـوگيري از مظالم و ستم ها و فراهم ساختن شرايط تکامل انسـان هـا دارد (مکـارم شـيرازي، ١٣٨١، ج ٤، ص ٣٣٤)؛ يـا بـا همـۀ ضرورت هايي که براي صلاح و فلاح جامعه دارند، از آنجايي که مفاسـد بسـياري بـر وجـود نظـام هـاي بـا رهبـران طاغوتي مترتب است ، به نهي از ايجاد آنها پرداخته (نمل : ٣٤) و نظام سياسي را مقتضي فساد دانسته اسـت (شـفيعي، ١٣٩٢، ص ١٤)؛ زيرا اقتضاي اوليۀ قدرت سياسي، فساد اسـت و غيـر از فسـاد و ايجـاد ظلـم ، جلـؤە ديگـري ندارنـد (طباطبايي، ١٣٨٩، ج ١٨، ص ٣٥٣).