چکیده:
جامعه شناسی حقوق گاهی در ان هنگام که تلاش دارد تا تصویری قانونمند از جامعه ارایه دهد سخت با مشکل تعریف حقوقی روبرو می شود. چالشی که سالها ذهن حقوقدانان و جامعه شناسان را به خود مشغول کرده است موضوع تحلیل هویت است. هویت به مثابه حق فردی یا هویت به مثابه فرهنگ جمعی نزاعی نافرجام را برای دو نحله از جامعه شناسان حقوقی حقوقدان و جامعه شناسان حقوقی جامعه شناس به وجود اورده است. در این مقاله با مفروض گرفتن این چالش سعی شده از تا با تمرکز بر موضوع هویت ایرانی تحلیلی مبتنی بر حقوق طبیعی ارایه گردد. فرضیه این تحقیق ان است که هویت به عنوان یک حق بنیادین بیرون از جامعه رشد کرده است و هویت به مثابه فرهنگ اگر هم حقوقی تفسیر شود حقی در دامن حقوق وضعی است که به تحلیل جامعه شناسان نزدیک تر است. انچه زیبایی مدعایی این بررسی را بیشتر جلوه گر می کند نوعی ارایه راه حل برای بیراهه های تحلیلی از وضعیت هویت ایرانی در طی چند قرن اخیر است.
In presenting a lawful image of society, the sociology of law faces the difficultly of constructing a legal definition. Identity analysis is the main issue for the legal and sociological disciplines. Identity as an individual right versus identity as a collective culture creates an unending conflict between legal sociologists inside each discipline. The present paper takes this challenge as an assumption and goes on to focus on the Iranian identity to provide an analysis based on natural rights. The hypothesis is that identity, as a fundamental right, develops outside the society, while identity as culture, though looked upon from a legal perspective, is a right under the statutory rights, which is closer to the sociologist analysis. The value of this perspective in research lies in its presentation of a solution to the deviated analyses of the Iranian identity forged over the past few centuries.
خلاصه ماشینی:
2. مبحث اول: هويت جسمي و حقوق وضعی هویت بحثی جامعهشناختی است؛ بااینوصف، این موضوع درقالب شخصیت حقیقی و حقوقی یا مسئولیت فردی و جمعی وارد بحثهای حقوقی شده است.
پس جسم ضمن داشتن قابليت شناختن و بودن ابزار شناختن خود و ديگري، وسيلۀ شناختهشدن به ديگري و جامعه هم است، اما آنچه جسم را بهمثابۀ پروژهای هویتی (body as identity project) با ابعاد حقوقی مطرح میکند قابلیتهای دستکاری در جسم و امکان تغییر و تحول در بدن طبیعی انسانی است (Open.
هرچند مدرنیته و سبک زندگی در هویت جسمی و حقوق اسمی او تأثیر گذارده است، اما ماداميکه اين بخش معنوی در قلب هويت ايراني ميتپد، دلکندن از ايرانيبودن محال است.
بنابراين، اگر قرار بر بناي هويت ايراني بر زبان باشد، آن زبان نيست که ملاک هويت شده است، بلکه سوءاستفاده از زبان در قالبهايي که ذکر شد اساس هويت جديد ما را بنا نهادهاند (Hobsbawn 1996)، اما حقيقت آن است که هر زباني ميتواند کژتابي داشته باشد به اين شرط که پيش از آن ذهن فرد زمينۀ اين انعکاس معناي ثانوي را بهوجود آورده باشد.
بنابراين، هرچند در توسعۀ دانش در دهههاي اخير نوعي تمايلات تغيير جنسيتي در کشورهاي جهان سوم ازجمله در ايران، نيز موضوع مباحث بحران هويتي شده است که بهخوديخود در کانون مباحث هويت جسمي تعريف ميشود، باوجوداین، هويت جنسيای که در اينجا مدنظر است (Gagnon and Michael 2014) بايد مستقل از مباحث پزشکي و جامعهشناسي بدن در کشف و فهم هويت بيولوژيک دیده شود و حتی باید منفک از فرويد (Freud 1997) و لاکان (Gherovici 2017) در «نزاعهاي جنسيتي فرزند و والدين» يا در «پروسۀ فهم جنسيتي» دختر و پسر در مباحث روانشناختي جنسيت قلمداد شود (Stoller 1979).