چکیده:
طنز از گونهای از ادبیات غنایی است که بهقصد اصلاح نابهسامانیها، معایب و نقایص جامعه ایجاد میشود و از جهت دورنمایۀ انتقادی، میتواند موثرترین نوع نقد بهحساب آید. این شیوۀ بیانی دیدگاهی است که نارساییهای جامعه را به بهترین شیوه بهتصویر میکشد ، صادقی و کلباسی داستاننویسان معاصر ایرانی مکتبی موسوم به مکتب اقلیمی اصفهان هستند که بهدلیل برخورداری از روحیات حساس و موشکافانه آثاری را خلق کردهاند که گرچه در زمرۀ آثار طنز بهمعنای صرف و محض نیست اما زبان و بیان کنایی، پر طعن و تعریض و گاه آمیخته به شوخطبعی آنان که برای طرح ماجرا مورد استفاده قرار میدهند، سبب خلق آثاری شده است که میتوان آنها را از جنبۀ طنزآمیز و گونههای طنز مورد واکاوی و بررسی قرار داد. در مجموع پرسش اصلی این پژوهش آن است که سبک فکری این سه نویسنده در بافت پیچیده، پنهان و پرتعمق داستانهایشان به چه صورت است؟ پاسخ باید بیان کرد که هدف این سه نویسنده در وهلۀ اول طنزپردازی نیست بلکه آنان برای انتقادات اجتماعی خود و خرده گیری بر بحرانهایی که هویت انسان معاصر را تحتالشعاع خویش قرار داده است دست به دامان ابزار طنزپرداری آنهم از گونۀ طنز تلخ و سیاه شدهاند. در این پژوهش به بررسی آثار هوشنگ گلشیری، بهرام صادقی و محمد کلباسی از جهت گونه های طنز و تحلیل و نتیجهگیری داده ها بهشیوۀ بررسی سبک فکری بر اساس روش توصیفی- تحلیل برمبنای داده های کتابخانه ای پرداختهایم.
Humor can be considered as a kind of lyrical literature that aims to correct the irregularities, defects and shortcomings of society that can be considered as the most effective type of criticism from a critical perspective. This is a way of expressing a view that best portrays the shortcomings of society. Humor has a mechanism similar to that art , literature, ,the way in which it is formed and the nature of its content are based on the two principles of habituation and criticism. Its difference from other arts is only in the set of verbal behaviors that can be called tricks and techniques and types of humor. Golshiri, Sadeghi and Kalbasi are the stories of contemporary Iranian writers of a school that is called the Isfahan Climatic School, who have created works that have meaningful and pure meanings, but are sarcastic, sarcastic and expansive. Combined with the humor of those used to tell the story, it has created works that can be explored in a humorous and humorous way. In general, these three writers, especially Golshiri and Sadeghi, use a kind of humor in the complex, hidden and profound context of their stories. The three authors are not primarily intended to be satirical, but to criticize their social critiques and critiques of crises that have overshadowed the identity of contemporary man. In this study, we have examined the works of Houshang Golshiri, Bahram Sadeghi and Mohammad Kalbasi in terms of the types of humor , analysis and conclusion of data in a descriptive-analytical way based on library data.
خلاصه ماشینی:
بررسي گونه هاي طنز پردازي و سبک فکري نويسندگان مکتب داستان نويسي اصفهان (با تکيه بر آثاري از هوشنگ گلشيري، بهرام صادقي و محمد کلباسي) (ص ٨١-٦٥) فرشته مرادي ٢، نوازاله فرهادي ٣ (نويسنده مسئول )، محمد شفيعي 4 تاريخ دريافت مقاله : آبان ٩٨ تاريخ پذيرش قطعي مقاله :خرداد٩٩ چکيده طنز از گونه اي از ادبيات غنايي است که به قصد اصلاح نابه سامانيها، معايب و نقايص جامعه ايجاد ميشود و از جهت دورنمايۀ انتقادي، ميتواند مؤثرترين نوع نقد به حساب آيد.
اين شيوة بياني ديدگاهي است که نارساييهاي جامعه را به بهترين شيوه به تصوير ميکشد ، صادقي و کلباسي داستان نويسان معاصر ايراني مکتبي موسوم به مکتب اقليمي اصفهان هستند که به دليل برخورداري از روحيات حساس و موشکافانه آثاري را خلق کرده اند که گرچه در زمرة آثار طنز به معناي صرف و محض نيست اما زبان و بيان کنايي، پر طعن و تعريض و گاه آميخته به شوخ طبعي آنان که براي طرح ماجرا مورد استفاده قرار ميدهند، سبب خلق آثاري شده است که ميتوان آنها را از جنبۀ طنزآميز و گونه هاي طنز مورد واکاوي و بررسي قرار داد.
با توجه به اين مسأله سؤال اصلي پژوهش آن است که گونه هاي طنز هوشنگ گلشيري، بهرام صادقي و محمد کلباسي و سبک فکري آنان در آثار داستانيشان به چه صورت است و به چه نوع طنزي گرايش دارند؟ به بيان ديگر از گونه هاي مختلف طنز براي بيان چه مسائلي استفاده کرده اند؟ فرضيۀ اصلي پژوهش آن است که تمرکز بيشتر اين نويسندگان در طنزهايشان بر روي مسائل سياسي- اجتماعي زمان و انتقاد از عواملي چون ناآگاهي عمومي و بحران هويت است که فرد و جامعه را از جايگاه آرماني خويش تنزل ميدهد.