چکیده:
مفهوم عدالت فرهنگي از مفاهيمي است كه درپي شدتيافتن مطالبات عدالتخواهانه در بحث گفتمان عدالتخواهي جاي گرفته است. براي تبيين معنا و مفهوم عدالت فرهنگي بهصورت مختصر ميتوان گفت كه انقلاب اسلامي هدف بزرگ خود را پاسخ به همة خلأها و نيازهاي مادي و معنوي بشر قرار داده است و پاسخ به نيازهاي حقيقي همچون امنيت، آزادي، كرامت انساني را بر پاية اخلاق، معنويت و عدالت پيگيري ميکند.
از اين منظر، هرگونه پيشرفت و توسعه در نظام جمهوري اسلامي باید قرينِ مفهوم عدالت باشد. پيشرفت اسلامي در همة حوزههاي اجتماعي، زمانی تحقق پيدا میکند که حرکت تکاملي جامعه، حرکتي عدالتمحور، در همة ابعاد اجتماعي اعم از سياست، فرهنگ و اقتصاد باشد. الگوي اسلاميـايراني پيشرفت باید از يکطرف، مبتني بر مباني و ارزشهاي ديني شکل گرفته باشد و ازطرف ديگر، بستر تحقق عدالت سياسي، فرهنگي و اقتصادي را فراهم آورد.
بنابراين براي طراحي چنين الگويي لازم است در گام اول، تصويري صحيح از مفهوم و چيستي عدالت سياسي، فرهنگي و اقتصادي ترسيم شود تا در گامهاي بعدي زمينة طراحي اين الگو فراهم شود.
بر اين اساس بدون توجه به مفهوم عدالت، هرگونه تعريف از پيشرفت و توسعه ناقص بوده و نافي مباني، اصول و اهداف انقلاب اسلامي است. مضاف بر اينكه انقلاب اسلامي يك انقلاب فرهنگي است و بر مباني برخاسته از فرهنگ اسلام ناب و جهانبيني الهي استوار است و دستيابي به عدالت فرهنگي و تسرّي آن در تمامی حوزههاي ديگر بهدليل نقش واسطهاي و محوري فرهنگ، مطلوب و ضروري است.
نویسنده در این مقاله، بهدنبال ارائة تصويري جامع و كامل از مفهوم عدالت فرهنگي است و تبيين مفهومي عدالت فرهنگي با توجه به «ارکان، مقياس و ابعاد» فرهنگ صورت میگیرد.
بنابراين، در بخش اول، مفهوم عدالت فرهنگي با توجه به سه رکن اساسي فرهنگ یعنی «مفاهيم، ساختارها و محصولات» فرهنگي تبيين ميشود. بر اين اساس، عدالت فرهنگي به معناي توليد مفاهيم مورد نياز، براساس ارزشهاي الهي و نيازهاي انقلاب اسلامي و جهان اسلام و بشريت، بهدنبال فراهمكردن بسترهاي توزيع و استفادة بهينه از اين مفاهيم و جريان آن در ساختارهاي ايجادشده در اين راستا، بالابردن كارآمدي آن ساختارها و توليد محصولات فرهنگي و توزيع و بهکارگيري درست و بهينة آن است.
در بخش دوم، عدالت فرهنگي در سطوح «ملي، منطقهاي (جهان اسلام) و جهاني» تبيين ميشود.
در بخش سوم نيز مفهوم عدالت فرهنگي ناظر به ابعاد فرهنگ يعني «فرهنگ سياست، فرهنگ فرهنگ و فرهنگ اقتصاد» تبيين ميشود.