چکیده:
مقایسه ی روایت های مشهور سلامان و ابسال
(به ویژه سلامان وابسال جامی و روایت حنین بن اسحاق)
سکینه نجاریان!
کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی
سلامان و ابسال یکی از داستان های تمثیلی ادب فارسی است که ریشه در اسطوره های
یونانی دارد. این داستان با روایت های گوناگون در ادب فارسی آمده است که از این میان دو
روایت حنین بن اسحاق (قرن سوم) و جامی (قرن نهم) شباهت بیشتری به یکدیگر دارندء
که نشان دهنده ی این مطلب است که جامی در نقل داستان از روایت حنین بن اسحاق بهره
برده و با تغییراتی که در آن ایجاد نموده آن را به فرهنگ اسلامی- ایرانی نزدیک کرده است.
توجه جامی به اسکندرء خرد اسکندری و فرهنگ یونانی سبب اعتلای این داستان پس از
شش قرن- از زمان ترجمه ی حنین بن اسحاق تا زمان جامی- شده است.
One of the allegory stories of Persian literature is salaman and absal which is originated from Greek mythology. In the Persian literature, there are different narratives about this story among them, Honayn-ebn-Eshagh’s narrative (third century) and jami’s narrative (ninth century) are more similar to each other, it shows, that jami in this story has used Honayn-Ebn-Eshagh’s narrative and has had some modifications to approach it to Islamic- Iranian culture. Jami’s attentuion to Eskandar, Eskandar’s wisdom and Greek culture has made this story to promote after 6 centuries – from Honayn- ebnEshagh’stranslation to Jami’sera.
خلاصه ماشینی:
» (حبيبي ، ١٣٤٣: ٤٠٥) فصلنامه ي تخصصي زبان و ادبيات فارسي 164 - خلاصه روايت سلامان و ابسال حنين بن اسحاق اين داستان ماجراي عشق سلامان فرزند هرمانوس پادشاه بزرگ رم و يونان و مصر است که به کمک اقليقولاس حکيم بدون داشتن مادر تولد مي يابد.
- مقايسه روايت ابن سينا وروايت حنين بن اسحاق : دومين روايت معروفي که از سلامان وابسال نقل شده است ، روايت منسوب به ابن سيناست ، اين داستان «سومين داستان رمزي ابن سيناست ، شيخ در نمط تاسع ازکتاب 165 شـمـاره ١١، بهار ١٣٩١ «الاشارات والتنبيهات » به اين دو نام اشاره کرده است ، اين داستان را ابوعبيد جوزجاني ، شاگرد ابن سينا، در شمار آثار شيخ ذکر مي کند اما ازاصل آن جز روايتي که خواجه نصير طوسي در کتاب شرح اشارات خود آورده خبري نداريم واصل داستان واينکه بوعلي آن را به چه صورت نوشته است معلوم نيست ».
زان غرض ني قيل وقال ما وتوست بلکه کشف سروحال ما وتوست (هفت اورنگ ص ٣٦٢) فصلنامه ي تخصصي زبان و ادبيات فارسي 168 البته جامي خود در پايان داستان مقصود خود را از آنچه که آورده ذکر مي کند و مي گويد که : پادشاه در قصه کنايه از عقل فعال است ، مرد دانا، اشاره به فيضي است که از مقام بالا بر عقل فعال افاضه مي شود و سلامان نفس ناطقه که هستي وي معلول عقل فعال است و....