چکیده:
این مقاله به بررسی تصویر ارایه شده از زن در دو اثر ادبیات داستانی مدرن ایران « سووشون» از سیمین دانشور و « پرنده ی من » از فریبا وفی می پردازد . بررسی و تحلیل زن در دو اثر فوق با دست یابی زبان و مشخصه های لفظ و محتوا و نیز کاربرد فرهنگ و ایدئولوژی خاص حاکم بر جامعه درباره ی زن ، مورد نظر نگارندگان بوده است . لذا برجسته کردن تصاویر زنان در آثار فوق , بازتاب تجربه ها و عواطف زنانه, نیز انعکاس مصادیق اندیشه های متعصبانه چون تحقیر و استثمار زن ، محدودیت های فردی و اجتماعی ، ترجیح مرد بر زن و هویت باختگی از مضامین مهم آن است . بدین منظور این جستار در یک خوانش ساختار شکنانه با روش تحلیلی- توصیفی به واکاوی این فرهنگ می پردازد که نویسندگان زن معاصر به شدت تمایل دارند که فرد را از دریچه نگاه مردانه رها کنند و چهره ی زنانی را به نمایش بگذارند که خواهان وضعیت بهتری برای خود هستند اما فشارهای بیرونی آنها را مجبور به زندگی بی تحرّک می کند .
This article aims to study the image of women in two Iranian modern novels: Suvasun by Simin Daneshvar and My Bird by Fariba Vafi. The writers have tried to review and analyze the form and the content of the novels as well as the culture and ideology of the society laid on the women as depicted in the two novels. In this regard, a vivid picture of women, the reflection of their feelings and sentiments, the superiority of men over women, the dogmatism imposed on them, their being humiliated and exploited, the individual and social boundaries for them, and their lost identity have been focused on. In an analytic-descriptive method and through a deconstructive approach, the present study has explored the new wave in which contemporary female writers trend towards fighting a masculine way of looking at women and adopting a thoroughly feminist one instead in order to exhibit a new picture of women who want reforms in their situation but are doomed to live a passive life under outlying suppressions
خلاصه ماشینی:
دراين راستا«اهميت دانشورجريان سازيدرنگارش رمان هايزنانه وبه دنبال آن تلاش جامعه زنان ايرانيبرايبازتعريف هويت زنانه است چنان که بايست ظهور روبه رشدداستان نويسانيازقبيل «گليترقي،شهرنوش پارسيپور،منيروروانيپور، غزاله عليزاده ،فرخنده آقاييوفرشته مولويراکه غالب رواييآثارشان به مشکل هويت وجايگاه زن ايرانيدرمرحله تغييروتحول اجتماعيمعطوف بود»محصول پيشگامي دانشوردانست .
مهم ترين ديدگاههاييکه درنقدفمنيستيوجودداردبيانگردوگرايش عمده است در گرايش اول بنابرجلوه هايزن درآثارادبيبه خصوص آثاريکه مردان نوشته اندزن به صورت قالبيبه خواننده معرفيميشودزيرااغلب نويسندگان ،مردهستندومردان به طور ضمنيفرض ميکنندخواننده ي آثارآن هامرداست وتصـويرزن درآثارشـان به گـونه اي است که بامقتضيات فرهنگ مردسالاريتطبيق دارد؛درتقابل اين نظريه ،نظريه «الين شووالتر»١وجودداردکه ويبه زن درمقام نويسنده توجه داردواين همان «نقدزنان » است به نظراومکتب «جلوه هايزن »که فقط به نظرات مردان راجع به زنان ميپردازد حيطه ي محدوديدارد.
»(پاينده ،١٣٨٢،١٤٢٠)واقعيوملموس جلوه دادن شخصيت هاي داستان رابطه ي تنگاتنگيباميزان شناخت نويسنده ازقهرمانانش دارداين که هرنويسنده ي زن به حالات وروحيات خودوهم جنسان خودآشناييبيشتريدارد،امرپذيرفته شده و طبيعياست ،بنابراين درشخصيت پردازيقهرمان زن ،ميتوان نويسندگان زن راموفق تر دانست .
1 Show walter بنابراين زنان به عنوان نيميازپيکراجتماع بامتأثرشدن ازاين تفکرازحالت انحصاري گذشته خارج شدندودراجتماع حضورزنده خودرابه نمايش گذاشتندومصاديق ملموس آن راميتوان درجايجايجامعه ديدکه شامل نگاه نوبه زن وجايگاه اوتحت تأثيرعصرنويسنده است .
نقد داستان «پرنده ي من » فريبا وفي: ١- بيتوجهي به زن در تصميمات اساسي: مرددرپييافتن دنياهايجديدوامکانات بهتربرايزندگيدرکشورهايديگراست وازآن جاکه تنهاسرمايه اش همين آپارتمان است قصدفروشش راداردبدون هيچ دلبستگيوبدون توجه به خواسته هايزن که از نظراويک خرس قطبيبيتحرک است واين ،بيانگرجهان بينيمحدودومتکبرانه مرد است .