چکیده:
تحقیق حاضر با هدف توصیف تجارب زیست شده معلمان دوره ابتدایی از عناصر اصلی یادگیری کلاس های چندپایه در منطقه آموزش و پرورش انزل انجام شد. تحقیق از نوع کیفی بوده و از راهبرد نظریه پردازی داده بنیاد استفاده شده است. جامعه آماری شامل کلیه معلمان ابتدایی دارای تجربه تدریس و یا در حال تدریس به تعداد ۱۳۰ نفر بود که از این تعداد ۴۸ نفر معلم چندپایه می باشد. روش نمونه گیری گلوله برفی و حجم نمونه با توجه به اشباع داده ها ۳۰ نفر(۱۹ مرد و ۱۱ زن) محاسبه شده است. برای جمع آوری اطلاعات از مصاحبه نیمه ساختاریافته و برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش تحلیل مقایسه ای مداوم استفاده گردید. حاصل این مصاحبه ها مجموعه ای از مضامین، مفاهیم و مقوله ها بود که طی فرایند کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی تحلیل شدند. نتایج بیانگر دو تجربه زیسته بود. تجربه زیسته معلمانی که شیوه های مدیریتی، تدریس، ارزشیابی و فرایند یاددهی- یادگیری را به گونه ای سازمان می دادند که مشارکت و تعامل دانش آموزان را در کلاس افزایش دهند و به عبارت دیگر شیوه آنها دانش آموز محوری بود که مسیولیت را به کل کلاس تعمیم داده و تقسیم می کردند. تجربه زیسته دیگر نشان می داد که معلمان بیشتر مسیولیت کلاس را خود بر دوش می کشند و از شیوه هایی استفاده می کنند که حداقل مشارکت دانش آموزان را در پی دارد. شیوه این گروه از معلمان به صورت معلم محور بوده که معلم بیشترین مسیولیت را دارد.
خلاصه ماشینی:
در مدیریت کلاس درس می توان دو شیوه شامل روش آمرانه یا معلم محور و روش آزادانه یا فراگیر محور را بیان نمود؛ درسبک آمرانه، معلمان به رویکرد سنتي گرایش دارند که دانش آموزان را به عنوان غیر مسئول و نیازمند انضباط ببینند؛ بر این اساس، انتظار مي رود که دانش آموزان تصمیمات معلمان را بدون چون و چرا بپذیرند؛ اما در سبک آزادانه، دانش آموزان از طریق تعامل و تشریک مساعي در فعالیت های کلاسي مي آموزند که روابط بین فردی میان آن ها و معلمان، نزدیک و انسان دوستانه است و خود انضباطي و خودگرداني به جای کنترل خشک معلم مورد تأکید قرار مي گیرد (شریعت باقری و شمسایی، 1398: 234).
عابدینی و مرتضوی زاده (1397)، در مطالعه ای که تأثيرآموزش هم شاگردی بر یادگيری درس ریاضی در کلاس های چندپایه با استفاده از طرح تک آزمودنی همراه با بررسی کيفی را در دو کلاس چند پایه در روستا های شهرستان یاسوج انجام دادند به این نتیجه رسیدند آموزش از طریق هم شاگردی در مقایسه با آموزش سنتی، نه تنها تأثیر بیشتری بر پیشرفت در درس ریاضی دارد، بلکه سبب بهبود انگیزش دانش آموزان برای یادگیری درس ریاضی، بهبود روابط اجتماعی آنان و همچنین ترویج روحیۀ مشارکت و همکاری در میان آنان می شود.
براساس تجربه زیسته معلمان همچنین در این روش دانش آموزان پایه های بالا برای پایه های غیرمحور پایین در تدریس همیار معلم هستند.