چکیده:
اجتهاد، به معنای واقعی در حضور پیامبر اسلام مفهومی نداشته و نخستین حرکت های اجتهادی در نخستین زمان های کوتاه دستی از آن منبع وحی و الهام، ضرورت یافته است. از آنجاکه اصل حکومت سیاسی در هنگام خلافت خلیفه دوّم تثبیت شده بود اجتهادات خلیفه دوّم برخلاف خلیفه نخست، از سنخ اجتهادات ضروری نبود. هنگامی که نوبت خلافت به خلیفه دوّم رسید طوفان فتوحات اسلامی، شرق و غرب جهان آن روزگار را به سرعت در نوردید و چیزی نگذشت که حکومت اسلامی را در گستره ای به پهنای دو امپراطوری روم شرقی و ساسانی گسترانید.
تحوّلات سیاسی بزرگ ناشی از فتوحات اسلامی در مدت زمانی کوتاه می توانست منشأ تحوّلات عظیمی در دانش فقه باشد؛ اما خلیفه همه نهادهای عمومی و سیاسی سرزمین های نو گشوده را بر ساختار پیشین خود ابقاء کرد و با این سیاست، فقه را مجال ورود به حوزه های حقوق عمومی نداد.
خلیفه دوّم در هنگام تصدّی خود بر حسب روحیّات شخصی بیشتر به اجتهادات عبادی پرداخت. برخلاف اجتهادات خلیفه نخست که عموماً به اقتضای ضرورت های سیاسی اجتماعی صورت گرفته بود اجتهاد های خلیفه دوّم و سوّم از سنخ اجتهاد های غیر ضروری می نمود. این شیوه، ضمن تثبیت اصل اجتهاد به عنوان مهمّ ترین نهاد مرجع، رفته رفته انحصار فتوا را از دست خلفا خارج کرده و سبب شد که برخی از صحابه به صورت علنی و آشکار اجتهاد کرده و به صدور فتوا اقدام کنند.
نامه خلیفه دوّم به شریح قاضی را می توان نخستین منشور اجتهاد و صدور فتوا دانست، اما خلیفه به عکس عملکرد شخصی خود، در این منشور اجتهاد را امری بسیار مشکل دانسته و بر این باور است که فقط به هنگام ضرورت باید بدان مبادرت کرد.
روند صدور فتوا و اجتهاد در زمان خلافت عثمان نیز به همان شیوه که در خلافت عمر رایج بود ادامه یافت. در همین زمان، گروهی از صحابه که به عنوان «فقیه» معروف شده بودند اجتهاد می کردند.
Ijtihad has no meaning in the real sense of the presence of the Prophet of Islam and the first movements of ijtihadi have necessitated a short while after the accessibility to the source of revelation. When the caliphate's turn came to the second caliph, the storm of the Islamic conquests of the east and west of the world quickly swept through that era, and it was not until the Islamic revolution spread across the width of the two empires of the Eastern Roman Empire and the Sassanid Empire. Major political developments from Islamic conquests over a short period of time could have been the source of great changes in jurisprudential knowledge and the principle of political rule was established, but the caliph restored all of the public and political institutions of the newly created lands to its previous structure and allowed this jurisprudence to enter into legal areas Did not give a public rights. The second caliph according to his personal morals, went on to worship Ejtehadat. The letter of the second Caliph to the Shori'ah Ghazi is considered as the first charter of ijtihad and the giving of a fatwa, in this charter Ijtihad is considered very difficult and only a choice for necessities. The process of issuing fatwas and ijtihad during the caliphate of Usman continued in the same way. At the same time, a group of Companions who were known as the jurisprudents, were ijtihad.
خلاصه ماشینی:
٢ فقه و اجتهاد در دوران خليفه دوم با تحولات اساسي و شگرفي که در دوران خلافت خليفه دوم رقم خورد انتظار آن مي رفت که فقه اين دوران به سرعت واکنش نشان دهد و به شکلي ديگر گونه نسبت به دوران ابوبکر نمايان شود اما به دو دليل اساسي اين اتفاق نيفتاد: يکي اين که دستگاه خلافت ، سعي در حفظ نظم موجود و باقي گذاشتن همه چيز به وضع سابق را داشت و ديگر آن که برخلاف آن چه شايع است که اسلام به زور شمشير در جهان گسترش يافته است ، لشکريان فاتح فقط خود مسلمان بودند و هيچ اصراري در مسلمان کردن ملل مغلوب نداشتند، بلکه بعدها به ويژه در زمان امويان سردمداران حکومت به دلايل سياسي و اقتصادي تمايل داشتند که ملل مغلوب ، غير مسلمان باقي بمانند؛ از اين امر دو نتيجه روشن مي توان گرفت : يکي اين که نظريه انتشار اسلام به زور شمشير که در دو سدٔە اخير عمدتا توسط مستشرقان القاء مي شود بر پايه درستي نيست و انتشار اين نظريه را اگر مغرضانه ندانيم لااقل بايد آن را ناآگاهانه بدانيم .
بنابراين در تمامي مدت خلافت عمر و پس از به خلافت رسيدن عثمان که حدود پانزده سال مي شد از يک سو، خرده اختلافاتي در برابر متن حکومتي پيدا شده بود و از سوي ديگر، به روايتي چهار تن از صحابه ديگر که عبارت بودند از: أبي بن کعب ، عبدالله بن مسعود، ابوموسي اشعري و مقداد بن عمر، از کار زيد الگو گرفته و دست به اقدام مشابهي زدند و از پيش خود نسخه هاي جامعي از قرآن تهيه کردند و اين نسخه ها با نسخه زيد تفاوت هايي داشت .