چکیده:
فروغ فرّخزاد و طاهره صفّارزاده از شاعران نواندیش و نوگرا و صاحب سبک ویژه هستند که هریک به نوعی در عرصۀ اندیشگی و شعر نیمایی به دگرگونیهایی دست زدند و به رغم تفاوت در نگرش و بینش اجتماعی، به لحاظ طیّ مراحل تحوّل، تاثیر پذیری از شعر نیمایی و بعضی شیوههای بیانی و تخیّل دارای وجوه تشابهی هستند. فروغ، پس از مرحلۀ سرودن اشعار رمانتیکی و سطحی، به مرحلۀ «تولّدی دیگر» و شعر اندیشگی دست مییابد. صفّارزاده نیز مراحل دگرگونی شعر و فکری را تحت تاثیر تربیت مذهبی، مسایل اجتماعی و سیاسی زمانه، مطالعۀ عمیق متون دینی، تحصیل در غرب و آشنایی با فرهنگ و ادب اروپایی میگذراند و سرانجام به دوران تکامل شعری دست مییابد. در این جستار کوشش میشود، با تجزیه و تحلیل اشعار هر دو شاعر و با بهرهجستن از نقدها و نظرهای مربوط، به وجوه تشابه و تفاوت شعر و اندیشه اشان پرداخته شود.
خلاصه ماشینی:
هرچند، فروغ زمانی به قلمرو شعر پا گذاشت که ایران یکی از پر فراز و نشیبترین دورههای تاریخی، سیاسی و فرهنگی خود را همچون: ملّی کردن صنعت نفت و حکومت ملّی دکتر مصدّق و نیز تداوم شعر نیمایی میگذراند، امّا این تحوّلات و شرایط به وجود آمده چندان بر شعر و اندیشهی فروغ تأثیری نگذاشت؛در آغاز کار به احساسات رمانتیکی و سپس با «تولّدی دیگر»به تحوّل در شیوهی شاعری و شخصیّت فکری اش پرداخت و از دستگاه نسبتا منسجم فکری برخوردار شد.
اشعار این کتاب مانند «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد»- که کاری قابل توجّه از فروغ بود- نتیجهی نگرش تازه و درک امروزینی بود که در نگاه صفّارزاده به دنیای شعر به وجود آمده بود.
(شمس لنگرودی، 1378: 45) اگر چه صفّارزاده بر خلاف فروغ -که نیما نحوهی نگاه او را به زندگی تغییر داد و تأثیر شگرفی بر زندگی شعری او گذارد-به گفتهی خودش هرگز «بت» نداشته، هرچه را که او به دست آورده نتیجه کند و کاو و جستجو و شناختی است که خود از جهان پیرامون داشته است.
فروغ با «تولّدی دیگر» وارد دنیای جدیدی میشود دنیایی که وزن شعری متناسب با محتویات ذهنی شاعر طلب میکرد از این رو شاعر به دنبال یافتن قالبی مناسب برای بیان اندیشههای خود میگشت وزنی که او را هر چه بیشتر به نیما نزدیک کند تا آن جا که دیدگاه او در مورد وزن هم آن هایی شد که نیما بدان معتقد بود.
این نگرش در شعر صفّارزاده تحوّلی را در او به وجود میآورد، تحوّلی که دیگر نه تنها جایی برای چهارپارههای رهگذر مهتاب باقی نمیگذارد، بلکه روش نیما و شاگرد موفق او فروغ را نیز عملاً بی اعتبار میکند.