چکیده:
شــاعران مشهور شعر کلاســیک از جمله مولوی ، حافظ ، عطار نیشابوری و.. . کسانی هستند که در اشعار خود، جانوران را به عنوان نماد به کار برده اند. در شعر شاعران معاصر نیز ازجمله نیما، ســپهری ، شــهریار و.. . همین کاربرد مشهود است . این پژوهش بر آن است تا نماد جانوران را با توجه به زندگی شخصی و محیط اجتماعی و با نگاهی به عرفان و عشق و اسطوره در اشعار شهریار مورد بررسی قرار دهد. نتایج تحقیقات نشان می دهد که پرندگان بیشــترین بسامد را در دیوان شهریار دارند و اغلب نماد روح انسان اند که در قفس تن و عالم مادی گرفتار شــده . از سوی دیگر، ویژگی ها و خصوصیات جانوران و نیز تبعیت از باورهای گذشتگان ، در معنای نمادین آنها دخیل بوده اند.
خلاصه ماشینی:
چنانکه حافظ شيرازي ، پروانه را عاشق مي داند و مي گويد: روي بنما ومرا گوکه زجان دل برگير/پيش شمع آتش پروانه ، بجان گودرگير (ديوان حافظ ، غزل ١/٢٥٧) در ديوان شهريار نيز اغلب پروانه نماد عاشق حقيقي است که در آتش عشق مي سوزد و 452 خاکستر مي شود: شــمع با باد درآويزد و پروانه به شمع /عشــق ، شــرط اســت که قلاش و بلاکش باشد (ص ١٨٢/ج ١) گاهي شــهريار، فرامن (من برتر و الهي ) خود را پروانه اي مي بيند و با او حديث نفس مي گويد: چو پروانه بسوزم شهريارا که بي شمعم فروغ انجمن نيست (١/١٣٠) شــهريار بهاد مرحوم ميرزاده عشقي شعري سروده که در بيتي از آن ، تخيل را به پروانه مانند کرده است و در آن يادآور گشته که پروانه تخيل آفاق (خيال مردم ) در لاله زار شفق ياد ميرزاده عشقي پر مي زند که در طي حياتش براي آزادي مردم از سلطه استعمارگران با قلم مبارزه نمود و در حب وطن در سن جواني به شهادت رسيد: بر طرف لاله زار شفق پرزند هنوز پروانه تخيل آفاق گرد او (١/٣٦٥) و در شــعر جادوي بابل ، معشوق خود را شــمع کاخ تخيل مي داند که بال همت پروانه خيال ، هرگز به گرد او نمي رسد.
(عبدالهي ، ١٣٨١: ٢١٧) شهريار پلنگ را نماد قرآن کريم قرار مي دهد زيرا هيچ کس نمي تواند سوره اي و يا حتي آيه اي مانند آن را بياورد: نيست کس را سر مصاف پلنگ در مصافش کميتها همه لنگ (٢/٦٧٣) هر زمينه رنگيني که با نقوش منفصل و از هم جدا زينت يافته باشد به پشت پلنگ تشبيه شده است ، به ويژه آن که اگر طرحي از رنگ زرد نيز در آن يافت شود.