چکیده:
یکی از حوزه های مهمّ علم معانی، بررسی أغراض ثانوی در جملات خبری و انشایی است. نقش علوم بلاغی در فهم قرآن و درک معارف آن غیر قابل انکار است. در مقاله حاضر با بهره گیری از روش توصیفی- تحلیلی، و با مطالعه شیوه های بیان معانی ثانوی در فارسی دو شیوهی کاربردی در برگردان این عبارات به دست آمد، و برای آزمودن آن به نقد و بررسی ترجمه طبری و صفارزاده پرداخته شد، در ادامه برای دریافت دقیق معانی ثانوی عبارات مورد مطالعه، ضمن کمک گرفتن از تفاسیر قرآن و کتب بلاغت، ترجمه مترجمان موردنظر در برخی موارد با چهار ترجمه دیگر مقایسه گردید تا از بروز خطا در داوری، مصون حاصل شود. در این پژوهش تلاش شد تا با ارائه دو شیوه برای برگردان عبارات نهی در قرآن که دارای معانی ثانوی هستند، به بررسی ترجمه قرآن با تکیه بر دو ترجمه طبری و صفارزاده پرداخته شود. شیوه اول شامل آیاتی که ترجمه آن میتواند مفهوم ثانوی آیه را به خواننده فارسی زبان منتقل کند، و دریافت معانی ثانوی آیه به خواننده واگذار میشود و نیازی به قرینه، افزوده تفسیری و شرح ندارد؛ و شیوه دوم شامل آیاتی که برگردان فارسی آن گویای معنای ثانوی نهی نیست و مترجم باید برای انتقال آن به مخاطب قرینه، توضیح یا افزودهی تفسیری بیاورد. بر اساس این شیوهها تلاش شد تا دانسته شود که این دو مترجم قرآن در برگردان افعال نهی قرآن، در چه مواردی و از کدام شیوه بهره گرفتهاند، و تا چه اندازه موفق بودهاند.
One of the important sub-branches of Ilm ul-ma'aani (Science of meanings) is the study of secondary meanings in declarative and imperative sentences. Of course, rhetorical sciences play an important role in the comprehension of the Holy Qur’an and its wisdom. In this paper, by using a descriptive-analytical method, and by studying the methods of the expression of secondary meanings in the Persian language, we achieved two practical methods for the translation of these terms, and in order to test them, we analyzed and criticized the translations of Tabari and Saffarzadeh. Then, in order to grasp the precise meaning of the studied terms, we used Qur’anic Commentaries and rhetorical books to compare the two translations with four other translations so that we could judge them rightly, without any mistake. We are to present two methods for the translation of prohibitive terms of the Qur’an which have secondary meanings, thus we can analyze the translation of the Qur’an based on two translations of Tabari and Saffarzadeh. First method includes some verses that convey the secondary meaning of a verse to the Persian reader: The readers have to grasp the secondary meaning of the verse by themselves, and there is no need for equivalent, interpretive addition, and explanation. And second method includes the verses that their Persian translation does not express the secondary meaning of the prohibition and the translator must use an equivalent, explanation, or interpretive addition to communicate the meaning. Based on these methods, we tried to understand that in which cases and by what methods, these translators of the Qur’an have translated the prohibitive verbs and to what extent they have succeeded.
خلاصه ماشینی:
چنانکه ملاحظه ميشود در ترجمه صفارزاده طبق روش اول ، استعمال الفاظ احترام آميز مانند:«آفريدگار پروردگارمن »و همچنين عبارت «استدعاي من اين است »، خواننده را به سبک دعايي آيه راهنمايي مي کند (در زبان عربي لفظ دعا هم براي دعاء له و هم دعاء عليه يعني نفرين به کار مي رود) بنابراين مترجم نيازي به آوردن قرينه يا توضيح ديگري براي بيان آن نداشته است .
صفارزاده نيز مانند طبري مطابق روش اول ، با توجه به گويا بودن متن آيه ، به برگردان الفاظ اکتفا کرده و قرينه اي براي بيان غرض ثانوي، بکار نبرده ، و دريافت آن را به عهده مخاطب گذاشته است .
(طبري، ١٣٥٦، ١١٣٩: ٥) طبري در ترجمه خود طبق روش اول با توجه به گويا بودن متن آيه در بيان مفهوم ثانوي نهي، قرينه اي براي بيان آن بيان نکرده و فقط به برگردان الفاظ به فارسي اکتفا کرده است .
چنان که ملاحظه مي شود طبري در ترجمه خود به برگردان الفاظ به فارسي اکتفا کرده و طبق روش اول با توجه به گويا بودن متن آيه براي بيان غرض ثانوي نهي قرينه اي به کار نبرده است .
چنان که ملاحظه ميشود، صفارزاده نيز مانند طبري با توجه به سبک متن که به خوبي غرض ثانوي نهي در آن بيان شده است ، با کاربرد روش اول به برگردان الفاظ اکتفا کرده و قرينه اي براي آن نياورده است .