چکیده:
اثربخشی نظام تعلیم و تربیت در هر جامعه به اثربخشی معلمان آن بستگی دارد. چراکه اهداف برنامهها، محتوای آموزشی و روشهای یاددهی ـ یادگیری همگی باید به دست توانای معلم در عرصه واقعی کلاسهای درس به اجرا درآید. نقش معلم در فرایند یاددهی - یادگیری به مانند نقش یک رهبر ارکستر در تنظیم و اجرای یک آهنگ میماند. او باید با توجه به تفاوتهای فردی فراگیران با هماهنگ ساختن عوامل موثر در جریان آموزش و یادگیری کاروان تعلیم وتربیت را در مسیر صحیح رسیدن به مقصد نهایی همراهی و یاری نماید.
امروزه از معلمی به عنوان یک حرفه تخصصی سخن به میان میآید بر این اساس این دیدگاه که هرکسی به صرف این که در زمینهای صاحب دانش یا مهارت است میتواند در نقش معلم به کار تدریس بپردازد کاملا مردود است. در جهان امروز معلمی شایسته کسی است که میداند چه میآموزد؟ به چه کسی میآموزد؟ چرا میآموزد؟ و چگونه باید بیاموزد؟ پاسخ به این پرسشها نیازمند داناییها، مهارتها و نگرشها و تواناییهایی است که باید در آموزشهای بدو خدمت و ضمن خدمت به معلمان آموخته شود و معلمان نیز در تجربیات کاری و حرفهای خود مرتبا" به تجدید نظر و تکمیل آنها اقدام نمایند. زبان معلمان به گونهای است که مغزهای نرم کودکان و دلهای ساده نوباوگان را میشکافد و نهال اندیشههای سودمند را در آن مینشاند تا پس از رشد و نمو لازم هر نهال درختی بارور و هر شاخه ی شاخساری پرثمر شود و جامعه را از میوههای شیرین و گوارای رفتار و کردار و افکار نیک شادکام و بهرهمند سازد. نگارنده در این مقاله سعی نموده ابتدا دربارهی آموزش و یادگیری، ستونهای آموزش و پرورش و معلمان تاثیرگذار و کارا مطالبی را به رشته تحریر در آورد. و سپس کسانی که میتوانند به عنوان کیفیت بخشی به فرایند یاددهی - یادگیری دخالت داشته باشند - مدیر، معلم و سیاستگذاران - نقش آنها را مشخص کرده است. و در پایان مقاله نتیجهگیری و سپس پیشنهادهای عملی را ارایه و در پایان مقاله منابع مورد استفاده را مشخص کرده است.
خلاصه ماشینی:
(طباطبايي، محيط ، ١٣٥٦) امروزه کارگزاران اصلي تعليم و تربيت معلمان هستند زيرا آنچه دانش آموزان کسب ميکنند از خصوصيات ، کيفيات و شايستگيهاي علمي، فرهنگي، اجتماعي، اخلاقي و معنوي معلمان متاثر است و تعامل مستمر و چهره به چهره معلم با دانش آموز وي را در موقعيتي ممتاز و منحصر به فرد قرار مي دهد که هيچ انسان ديگري از آن برخوردار نيست .
(عليآبادي، ١٣٧٢) آموزش ، فرايندي است که براساس آن تجارب مناسب يادگيري در جهت تحقيق هدف هاي آموزشي و پرورشي براي دانش آموزان فراهم ميشود.
بدين معنا که معلمي، تکرار نقش هاي از پيش تعيين شده نيست که منتهي به تربيت شود بلکه نيازمند خلق شرايط تازه اي است که فرصت هاي يادگيري را براي دانش آموزان فراهم مي آورد و اين خود با رشته روابط انساني يا همان بستر عاطفي همراه است .
و) احساس اهميت در وظايف معلمي معلمان مايل هستند که وظيفه آنها در بين همکاران ، دانش آموزان و اولياي آنان مهم جلوه نمايد، بنابراين فراهم آوردن برخي وسايل کار و آموزشي خود باعث ميگردد که معلم به اهميت وظيفه پيش آگاهي پيدا کند.
ــ در صورت وجود منابع کافي و مناسب مراکز تربيت معلم بايد به معلمان کمک کنند تا استفاده از اين منابع را ياد بگيرند تا بتوانند معلمان کلاس هاي درس خود را آن طور سامان دهند که نگرش هاي مثبت ، رفتار کلاسي سازنده و نهايتا افزايش يادگيري دانش آموز را ارتقاء بخشد.