چکیده:
کلیله و دمنه در قیاس با سایر متون هم دست خود از جایگاه ویژهای در مباحث نقد روز برخوردار است و به سبب اصول تعلیمی مطرح شده با قالب قصههای متنوع و دیالوگهای موجود در اثنای قصهها نظر منتقدان را به خود جلب کردهاست. پراگماتیسم دیدگاهی است که نتایج عملی عقاید را به عنوان معیار تعیین ارزش و صدق آنها به کار میبرد. این مقاله بر آن است با روش توصیفی - تحلیلی با استناد به متن کلیله و دمنه و مباحث نقد روز به این نکته اشاره کند که باید با عنایت به فراداستانها، متن را با توجّه به شکل زبانی – روایی سنجید و از برش جملات از بطن داستان و جاری کردن حکم دربارۀ آن خودداری کرد. آنچه گاه با نقد سطحی، عبارات شخصیّتهای منفی داستانها را به عنوان ضدّ ارزش مطرح میکند، در ادامه در تقابل «خیر و شرّ» رنگ میبازد و جای خود را بر نتیجهای اخلاقی و ارزشی میدهد. کلیله و دمنه در واقع روایتگر وضعیت اجتماعی– اخلاقی عصر خویش است و نسخهای که ارائه میدهد چه بسا با ماکیاولیسم و پراگماتیسم که محصولی چون اومانیسم دارد، بسیار متفاوت است. بررسی ساختار روایی داستانها نشان میدهد سطح زیرداستانی در تبیین ایده اصلی و اندیشه غالب فراداستان است و هر چندگاه روساخت عبارات داستانی کلیله در نگاه اوّل پراگماتیستی باشد ولی با توجّه به فضای داستان و گفتمان حاکم در لایههای روایی و نتیجه داستان نمیتوان عبارت پراگماتیسمی یا ماکیاولیستی را بدان اطلاق کرد.
The Kalileh and Demneh, in comparison with other cooperative texts, has an important stance in the critical discussion of the day; and because of its didactic principles and numerous fictional molds and dialogues has appealed the critics' ideas to itself. Pragmatism is a view point which uses the practical results of ideas as a criterion of values and their correctness. We have tried in this essay by descriptive-analytic method, and by looking at the context of the Kalileh and Demneh as the main source of document, and referring to the daily critical discussions evaluate the lingual narrative of the story and avoid the segmentation of all sentences in having the final subsumption. What with superficial criticism, poses the negative characters of the story as anti-value, fades in contrast to " good and evil " and replaces itself with morality and value results. Kalileh and Demneh, in reality, talks about the social and ethical condition of his time and its teachings are somewhat adapted with machiavellism and pragmatism which has production like humanism . Studying the narrative structure of the stories shows that the substance of the story is the dominant speculation of the main idea of the fiction and although in the first view the sub-structure of the story is pragmatic, by looking at the atmosphere of the story and the dialogues dominating the layers of the fiction and conclusion we cannot attribute pragmatic or machiavellism to it.
خلاصه ماشینی:
این مقاله بر آن است با روش توصیفی - تحلیلی با استناد به متن کلیله و دمنه و مباحث نقد روز به این نکته اشاره کند که باید با عنایت به فراداستانها، متن را با توجّه به شکل زبانی – روایی سنجید و از برش جملات از بطن داستان و جاری کردن حکم دربارۀ آن خودداری کرد.
بررسی ساختار روایی داستانها نشان میدهد سطح زیرداستانی در تبیین ایده اصلی و اندیشه غالب فراداستان است و هر چندگاه روساخت عبارات داستانی کلیله در نگاه اوّل پراگماتیستی باشد ولی با توجّه به فضای داستان و گفتمان حاکم در لایههای روایی و نتیجه داستان نمیتوان عبارت پراگماتیسمی یا ماکیاولیستی را بدان اطلاق کرد.
ک: عبدالهی، 1393: 119) داستانهای کلیله فقط دو ساختار را دارند: یا حکایات کوتاهی هستند که عناصر سازنده و شخصیتهایش معدود است و برای ایجاد ارتباط بین پیام و اندیشه آورده میشود؛ یا حکایات و داستانهایی که معمولاً بلندند و شخصیّتهای متنوعی دارند و در انتهای داستان اجزای آن تفسیر میشود تا با تفسیر فکر و پیام تحلیل گردد و داستانی که هیچگونه توضیح و تفسیر تمثیلی و مقایسه با پیام ندارد و پند و اندرز هدف اصلی آن نیست، ندارد.
» (رضوانیان، 1394: 49) باید با واسازی داستان پرسید که آیا این داستان گفته شده تا اندیشه دمنه بر ذهنها نهادینه شود؟ آیا آنچه را که از زبان دمنه پند مینامیم، پند است یا بازیِ زبانی، تا امر بر شیر و کلیله مشتبه شود؟ نتیجه کار دمنه چه میشود؟ در بحث روایت چند صدایی گفته شد که دمنه در این داستان نقش شخصیّت منفی را دارد و اگر بنا باشد فقط سخنان او مورد توجّه قرار گیرد، نتایج داستانی و اخلاقمداری قصّههای کلیله معنی نخواهد داشت.