چکیده:
کتاب خدا، قرآن، به زبان عربی آمده است؛ خداوند یکی از معجزههای جاودان پیغمبر ختمی (ص) را کتاب خود قرار داده است. خداوند همگان را به تدبر در قرآن و انکارکنندگان را به آوردن کتابی همچون قرآن و آیاتش فراخوانده است. از مقدمات مراجعه اکتشافی به قرآن دانستن زبان عربی است و هرچه درجۀ این مراجعه ارتقا یابد، دانستن زبان عربی ضروریتر میشود. زبان عربی یکی از پرقدرتترین زبانهای موجود در عالم زبان است. مشهورترین علوم ناظر به این زبان، دانشهای صرف، نحو، معانی و بیان است. ترجمه و تفسیر قرآن بدون دانستن این دانشها ممکن نیست و بخشی از درجۀ قوت ترجمه و توفیق در تفسیر به درجۀ تسلط بر آنها وابسته است. در عین حال که پارهای از قواعد مندرج در این دانشها در متون تحقیقی این علوم کمتر وارد شده است، آثار قابل توجه آن قواعد در بخشی از متون تفسیری وارد شده است. در این نوشتار به یکی از این نوع قواعد پرداخته میشود: قاعدۀ تضمین.
Qur'an, the Book of God, is in Arabic; God has made His book one of the eternal miracles of the His last prophet. God has called all people to ponder the Qur'an and the deniers of this miracle to bring a book like the Qur'an and Its verses. One of the prerequisites for an exploratory reference to the Qur'an is knowing the Arabic language, and the higher the degree of this reference, the more necessary it becomes to know the Arabic language. Arabic is one of the most powerful languages in the world of language. The most famous sciences in this language are morphology, syntax, semantics and expression which constitute the science of rhetoric. The translation and interpretation of the Qur'an are not possible without knowing these sciences, and part of the power of translation and success in interpretation depends on the degree of mastery over them. Some of the rules contained in these sciences are less included in their famous texts; at the same time, the significant effects of these rules have been included in some of the interpretive texts. This article discusses one of these rules; the rule of tazmin.
خلاصه ماشینی:
ضرورت توجه به اين قاعده از آن جهت است که کم تر شنيده شده است يا بحث آن در کتاب هاي ناظر به اين دانش ها شايع نيست يا اگر هم باشد کم تر به آن مراجعه ميشود: قاعدٔە تضمين .
٦. در تعريف چهارم ، معناي لفظ اول را معنا و مقصود اصلي معرفي ميکند؛ کاري که تضمين در لفظ اول ميکند اين است که معناي ديگري را که با معناي اصلي تناسب دارد در جنب معناي اصلي در حيطۀ اراده قرار ميدهد؛ بدين ترتيب ، متکلم در عين اراده کردن معناي اصلي، مراد را تا معناي دوم ، که بيمناسبت با معناي اصلي نيست ، از راه تضمين امتداد ميدهد، بيآنکه اين اراده ، استعمال لفظ را در غير معناي خود کند تا مجاز پيش آيد و بيآنکه براي معناي دوم لفظي در تقدير گرفته شود تا اضمار پيش آيد و بيآنکه دو معنا را به صورت لازم و ملزوم اراده کرده باشيم تا موردي از کنايه شود.
» (ابن جني، بي تا:٢/ ٣٠٨؛ حسن ، ١٣٦٧: ٢/ ٥٢٦- ٥٢٧) اين سخن ابن جني نشان ميدهد که تضمين يک گونه از مجاز مرسل است ؛ زيرا لفظ در غير معناي خود به کار رفته است ، به خاطر وجود علاقه بين دو معنا و نيز وجود قرينه .
از همين جا ميتوان دريافت که ترجمۀ متن کتاب خدا کار بسيار دشواري است و مترجم بايد نه فقط بر زبان مبدأ که بر زبان مقصد نيز تسلط داشته باشد زيرا معمولا بايد در زبان هاي مقصد دو معناي حاضر در موارد تضمين با دو لفظ آورده شود و يک کلمۀ واحد نميتواند بار هر دو معنا را حمل کند.