چکیده:
«تفسیر فلسفی»، تعبیر مستحدثی است که فارغ از صحت و سقم این ترکیب، گاه بهمعنای «تحمیل باورهای فلسفی بر قرآن» و گاه بهمعنای «کاربرد معلومات فلسفی در فهم و تفسیر قرآن» و گاه بهمعنای «تفسیر موضوعی آیات فلسفی» و امثال آن بهکار میرود. این مقاله به روش توصیفی تحلیلی و در بخشهایی به روش «تاریخی تطبیقی» تلقیهای گوناگون از عنوان «تفسیر فلسفی» را بررسی و نیز منطق بهکارگیری آنها در مقام تفسیر آیات قرآنی را به اجمال ارزیابی کرده است. حاصل پژوهش نشان میدهد: تعبیر «تفسیر فلسفی» مسامحی بوده و تلقی آن بهعنوان گونه یا روشی تفسیری موجه نیست. در میان اندیشمندان مسلمان، صدرالمتالهین با اصرار بر «ظاهرگرایی طریقی»، ظاهر را به کمک معلومات فلسفی، طریقی به سوی کشف حقایق قرآنی قرار داد و بدینسان، هم بر ضرورت کاربرد معلومات فلسفی تاکید کرد و هم با تحفظ بر ظواهر قرآن، گرایش به تحمیل آراء فلسفی بر آیات را نفی نمود. او به تفسیر موضوعی آیات فلسفی غنای جدیدی بخشید و معلومات فلسفی را قرینهای برای فهم مقصود و مراد برخی آیات قرآنی قرار داد. علامه طباطبایی در تفسیر «المیزان» در جهت روشمند کردن آن کوشید. ایشان معلومات فلسفی را طریقی به سوی فهم لایههای معارف قرآنی میدانست و بر ضرورت بهرهمندی از معلومات فلسفی در کشف دلالتها و فهم معنای مراد برخی آیات، بدون تحمیل و ضمیمه کردن تاکید داشت. حکمای مفسر از معلومات فلسفی در جهت یافتن موضوعات فلسفی در آیات و انسجامبخشی به آنها و نیز بهعنوان «قرینه صارفه» در کشف تحلیل منطقی مضامین قرآنی و استنباط لایههای معنایی برخی آیات و کشف استلزامات معنایی تعدادی از آیات استفاده کردهاند. نیز لزوم پرهیز از تحمیل آراء فلسفی بر آیات قرآنی و بهرهمندی از حقایق وحیانی در تنقیح و تکمیل اندیشهورزیهای فلسفی از دستاوردهای جانبی این پژوهش است.
خلاصه ماشینی:
No. 1, Spring & Summer 2022 مقدمه امروزه پژوهشگران عرصه تفسير و علوم قرآن دربـاره کـاربرد معلومـات فلسـفي در فهـم و تفسـير قـرآن ، بـا مسـائل و پرسش هايي مواجهند که در اصل به مباني، قواعد و روش هاي تفسير آيات قرآن بازميگردد؛ پرسش هايي از قبيـل اينکـه مقصود از «تفسير فلسفي» چيست ؟ و چه تلقيهايي از اين تعبير وجود دارد؟ آيا اساسـا ايـن ترکيـب صـحيح اسـت ؟ آيـا ميتوان از معلومات فلسفي در تفسير قرآن بهره برد؟ و معلومات فلسفي چه نقش هايي در فهم و تفسير قرآن دارند؟ در ادامه ، ابتدا واژه «تفسير» را تعريف ، سپس عقل ، معلوم عقلي و تفسـير عقلـي را بررسـي مـيکنـيم و پـس از آن درباره تعبير «تفسير فلسفي» و صحت و سقم آن و نيز تلقيهايي که مفسران يـا تفسـيرپژوهان دربـاره آن داشـته انـد و تطوراتي که يافته است ، سخن ميگوييم .
برخي تفسيرپژوهان از اين رويکرد تفسيري ، به «مکتب » تعبير کرده و در تعريف آن چنين گفته اند: مکتب تفسيري اجتهادي ـ فلسفي ، نظريه آن دسته از مفسراني است که اجتهاد در تفسير قرآن را لازم مـي داننـد و معتقدند: در اجتهاد براي تفسير آيات بايد از معلومات فلسفي و آنچه در فلسفه اثبات مي شود نيز به مقـداري کـه امکان دارد، استفاده شود (بابائي ، ١٣٩١، ج ٢، ص ٢٠٣).