خلاصه ماشینی:
"بینش بنیادی دوسوسور،یاکوبسن،و دیگران،تحت سه نوع نقدنویسی ساختگرای جالب برای منتقدین سینما طبقهبندی میشود:بررسی ساختارها از دیدگاه زبانشناسی در روایت،بیشتر به وسیلهء تودوروف و بارت؛بررسی«زبان»سینما را از طریق نشانهشناسی به وسیلهء متز،پازولینی،اکو و دیگران(در حقیقت تلاشی برای تحقیق در این مسئله که سینما چگونه القاء مفهوم میکند و اینکه آیا میتوان مانند یک زبان،تحلیلش کرد)؛و بررسی له وی اشتراوس دربارهء ساختارهای زیربنایی اندیشه و رموزی که در نظامهای دیالکتیکی در اندیشهء اساطیری عمل میکنند،به کار گرفته میشوند.
میتوانیم علایق خود را به صورت یک سلسله سؤال که به نحوی مستقیم به سینما مرتبط میشود،عنوان کنیم:آیا هیچ بررسی واقعا له وی اشتراوسی ای از کارگردان معینی به عمل آمده است؟این بررسی شامل چه چیزهایی خواهد بود؟آیا بررسی ساختاری،باید محدود به کارگردان باشد،یا که در آن برای«نوع»های سینما نیز جایی هست،برای محصولات یک استودیوی معین،یا جنبههای بیشتر تخصصی از قبیل نوار تصویر و نوار صدا؟یا که هنر سینما،بیش از آن دربرگیرندهء عوامل مختلف و غامض است که بتوان با رویکردی از اینگونه به چیزی پرارزش دست یافت؟ ما باید با تصریح موضوع له وی اشتراوس(اسطوره)و روش تحلیلی ابداعی او برای دریافتش شروع کنیم.
بنابراین،به نظر میرسد که در حکمرانی مؤلف-ساختگرایی معاصر دو مشکل اساسی وجود دارد:مسأله اینکه صور را چگونه (تصویرتصویر) اینگمار برگمان (تصویرتصویر) لوئیس بونوئل باید تعبیر کرد،و اینکه تمامی آثار یک مولف تا چه اندازه از همان وحدتی برخوردار است که در یک مجموعهء اساطیر یک جامعه یافت میشود."