خلاصه ماشینی:
"چگونه میشود حتی در لحظههای درد و مرگ سخن از شور زندگی گفت؟آیا این امر،تنها به یاری نوع خاصی از عشق میسر نیست؟نوعی از عشق که اگر این مکانی و این زمانی نباشد،حتما خصیصهای وحدانی و مذهبی دارد،و به این ترتیب،شاید بتوان گفت که هنر اصلی حاتمیکیا در فیلمسازی،نیت بخشیدن به انتزاعیترین و بیاننشدنیترین حس آدمی،یعنی عشق به خالق خویش است.
نوعی عینیت بخشی که شعاری،تکراری و قالبی نیست،بلکه از درون نگاه فیلمساز به هستی میتراود و تعجبی هم ندارد،چراکه اگر نگاه یک فیلمساز به جهان،توحیدی باشد،حتما رنگوبویی از شور عشق قدسی در تمام لحظههای فیلم او به چشم میخورد،و این شاید ثابتترین و مشخصترین خصیصه آثار حاتمیکیاست که در طول زمان و در فیلمهای مختلف،حضور خود را به گونهای مستمر حفظ کرده است.
و از آنجا که هیچ آگاهی ارزان و آسان به دست نمیآید تلخی و دشواری این مسیر برای نیل به آگاهی،در نهایت،پاداش خویش را طلب میکند و این پاداش چیزی نیست به جز اینکه ایمان بیاوریم به عشق،علیرغم تمام رنجها و فشارهایی که عشق را تهدید میکنند."