چکیده:
مکتب های ادبی به موازات تحولات سیاسی و اجتماعی بر ادبیات اروپا تأثیر گذاشت و به تدریج با رشد علوم و فنون جدید به سایر نقاط جهان تسری یافت. در این میان، رمانتیسم که شورشی بر ضد ایده آل گرایی کلاسیسیسم به حساب می آمد با تکیه بر مؤلفه هایی چون آزادی، فردیت، گریز یا سفر، کشف و شهود، افسون سخن و تأثیرپذیری از احساسات و عواطف عمیق انسانی به توصیف طبیعت در شکل بدوی و دست نخورده آن مبادرت ورزید. این مکتب با بازگشت دانشجویان اعزامی به خارج، رونق نهضت ترجمه و ... به شکلی جدی در ادبیات معاصر فارسی مطرح گردید و توسط شاعران نوپردازی چون مهدی اخوان ثالث و ... به کار گرفته شد. نگارنده ی این پژوهش بر آن است تا با روش توصیفی- تحلیلی جایگاه مکتب رمانتیسم را در آثار این شاعر برجسته ی معاصر مورد بررسی قرار دهد تا ضمن کشف میزان تاثیرپذیری وی از این مکتب به بررسی شیوه بیان روایی با تأکید بر ادبیات باستان گرایانه و کلامی فاخر، بهره گیری از عناصر سبک خراسانی و پیوند دادن آن با زبان عامیانه، ترکیب سازی و تصویر آفرینی های جدید در کنار پایبندی به ویژگی های شعر نیمایی در شکل و موسیقی، غلبه روحیه یأس و ناامیدی بر فضای شعر، ستایش مظاهر و مفاخر ایران باستان، طبیعت گرایی، بیان هیجانات و احساسات و در نهایت ابراز نفرت و نومیدی شدید از شرایط موجود به عنوان ویژگی های اصلی شعر اخوان بپردازد..
Literary schools influenced European literature in parallel with political and social developments and gradually spread to other parts of the world with the growth of new sciences and technologies. Meanwhile, Romanticism was considered as a rebellion against the idealism of classicism and described the untouched nature relying on components such as freedom, individuality, escape or travel, discovery and intuition, the magic of speech, and the influence of deep human feelings and emotions. This school was seriously introduced in contemporary Persian literature with the return of expatriate students, the prosperity of the translation movement, etc., and was used by modern poets such as Mehdi Akhavan Sales. The author of this research intends to consider the main features of the Akhavan poetry with using a descriptive-analytical method to examine the place of the school of Romanticism in the works of this prominent contemporary poet, to discover how much he is affected by it and to examine the method of narrative expression while emphasizing on archaic and theological literature; use of the Khorasani style elements connecting to the vernacular; composition and creation of new images along with adhering to the characteristics of Nimai poetry in form and music; overcoming of the spirit of despair and hopelessness in the atmosphere of poetry; praising of the manifestations and glories of ancient Iran, naturalism, expressing emotions and feelings and finally expression of extreme hatred and despair of the existing conditions.
خلاصه ماشینی:
نگارنده ي اين پژوهش بر آن است تا با روش توصيفي - تحليلي جايگاه مکتب رمانتيسم را در آثار اين شاعر برجسته ي معاصر مورد بررسي قرار دهد تا ضمن کشف ميزان تاثيرپذيري وي از اين مکتب به بررسي شيوه بيان روايي با تأکيد بر ادبيات باستان گرايانه و کلامي فاخر، بهره گيري از عناصر سبک خراساني و پيوند دادن آن با زبان عاميانه ، ترکيب سازي و تصوير آفريني هاي جديد در کنار پايبندي به ويژگي هاي شعر نيمايي در شکل و موسيقي ، غلبه روحيه يأس و نااميدي بر فضاي شعر، ستايش مظاهر و مفاخر ايران باستان ، طبيعت گرايي، بيان هيجانات و احساسات و در نهايت ابراز نفرت و نوميدي شديد از شرايط موجود به عنوان ويژگي هاي اصلي شعر اخوان بپردازد..
اخوان بعدها به تدريج با انتشار مجموعه اشعاري چون «در حياط کوچک پاييز در زندان » (١٣٤٨)، «دوزخ اما سرد» (١٣٧٥)، «زندگي مي گويد اما باز بايد زيست » (١٣٥٧) و «تو را اي کهن بوم و بر دوست دارم » (١٣٦٨) از شعر نو فاصله مي گيرد و به حيطه ي شعر کلاسيک نزديک مي شود و با چاپ دو کتاب «بدايع و بدعت هاي نيما» و «عطا و لقاي نيما» به تدوين اصول تئوريک ساختار زباني و موسيقايي شعر نيما مي پردازد و در ادامه آثاري چون «صداي حيرت بيدار» (١٣٧١) مشتمل بر گفتگوها، «حريم سايه هاي سبز» (١٣٧٣) و «نقيضه و نقيض سازان » (١٣٧٤) را در حوزه فرهنگ و ادب از خود به جاي مي گذارد و بدين طريق ، الگويي مناسب را براي نسل شاعران نوگراي پس از خود فراهم مي آورد.