چکیده:
اگزیستانسیالیسم از مهمترین مکتبهای فلسفی و ادبی جهان است که در آن، فرد انسانی به عنوان فاعلی آگاه شناخته میشود و در تجربة هستی و نیز لمس معنای وجود به صورت بیواسطه با حقیقت هستی رویارو شده، پوچی زندگی خود را درک میکند. هستیشناسی یا اگزیستانسیالیسم در رابطه با انسان و اصالتش سخن میگوید و بر تقدم وجود بر ماهیت تأکید دارد و همهچیز را از آن انسان میداند. همچنین مصادیقی از قبیل مسؤولیت انسانی، فردیّت انسان، گزاف بودن جهان، دلهره و اضطراب، آزادی، تنهایی، وانهادگی، و اوضاع و احوال مرزی از نمودهای روشن و بارز مکتب فلسفی اگزیستانسیالیسم میباشند که در شعر معاصر و در اشعار اخوانثالث نیز به کار رفتهاند. اخوان ثالث در دورهای میزیسته که تفکرات وجودی بر آثار وی اثر گذاشت و درواقع اندیشه این شاعر در تعامل با اندیشههای سارتر قرار دارد.در این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی و کتابخانهای تدوین شده میتوان به تصویری از مکتب اگزیستانسیالیسم در شعر این شاعر دست یافت و به ارتباطی متقابل میان تفکرات وی با سارتر پی برد.
Existentialism is one of the most important philosophical and literary schools in the world, in which the human person is recognized as a conscious agent and in the experience of existence and also the touch of the meaning of existence, he directly faces the truth of existence, the emptiness of his life. understands Ontology or existentialism talks about man and his originality and emphasizes the priority of existence over nature and knows everything from that man. Also, examples such as human responsibility, human individuality, the vastness of the world, apprehension and anxiety, freedom, loneliness, isolation, and border situations are clear and obvious manifestations of the philosophical school of existentialism, which are found in contemporary poetry and in the poems of Akhwan. Third are also used. The Third Brotherhood lived in a period when existential thoughts influenced his works, and in fact, this poet's thought interacts with Sartre's thoughts. In this research, which was compiled using a descriptive-analytical and library method, it is possible to get an image of the school of existentialism in this poet's poetry and realize the mutual connection between her thoughts and Sartre.
خلاصه ماشینی:
com تاريخ دريافت : ١٤٠١/٠٨/٠٥، تاريخ پذيرش : ١٤٠١/١٢/٠٥ چکيده اگزيستانسياليسم از مهم ترين مکتب هاي فلسفي و ادبي جهان است که در آن ، فرد انساني به عنوان فاعلي آگاه شناخته مي شود و در تجربۀ هستي و نيز لمس معناي وجود به صورت بي واسطه با حقيقت هستي رويارو شده ، پوچي زندگي خود را درک مي کند.
١. مقدمه در فارسي اگزيستانسياليسم ، به هستي گرايي يا فلسفه اصالت وجود ترجمه شده است به اين دليل که اصلي -ترين مبنا در آن ، تقدم وجود بر ماهيت است ، به اين معنا که انسان بدون هيچ طرح پيشيني گام در اين جهان مي گذارد و شکل مي گيرد و به بياني ديگر وجود پيدا مي کند و اين خود آدمي است که ماهيت خود را با اختيار و آزادي اي که در دسترس دارد، مي آفريند.
اولين وجه اشتراک همه ي فيلسوفان اگزيستانسياليست ، تقدم وجود بر ماهيت است ؛ بدان معنا که انسان در ابتدا که متولد مي شود، وجود مي يابد و سپس همين انسان با اختيار و اراده ي خود، ماهيت يا چيستي خود را مي آفريند؛ به عبارت ديگر در آغاز، انسان جز وجود هيچ نيست و همين وجود انسان در عالم ممکنات ، ماهيت آدمي را مي سازد و مي پروراند» (جمال پور، ١٣٧١: ٧١) «در مکتب اگزيستانسياليسم ، تعريف ناپذيري بشر بدان سبب است که بشر، نخست هيچ نيست سپس چيزي مي شود؛ يعني چنين و چنان مي گردد و چنان مي شود که خويشتن را آن چنان ميسازد»(سارتر، ١٣٨٤: ٢٨).