چکیده:
هدف اصلی این پژوهش، طراحی الگوی برنامۀ درسی تربیت جنسی در دورۀ اول متوسطۀ نظام آموزشی بود. این پژوهش از نوع پژوهش های کیفی و مبتنی بر نظریۀ داده بنیاد انجام شد. جامعه پژوهش شامل کلیۀ صاحب نظران و متخصصان در زمینۀ تربیت جنسی بود که با روش نمونه گیری هدفمند، از نوع گلوله برفی در مجموع 15 نفر برای مصاحبه انتخاب شدند. داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختارمند در طی سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی تحلیل شد که در قالب مدل پارادایمی و مدل مفهومی ارائه گردیده است: مدل پارادایمی به صورت موجبات علی (ضرورت و نیاز، اهداف)، شرایط زمینه ای (زمان، فضا، مواد و منابع)، شرایط مداخله گر (عوامل سازمانی، یادگیری ضمنی)، مقوله محوری( محتوا)، راهبردها (نقش معلم، روش های یاددهی – یادگیری، ارزشیابی) و پیامدها( مؤلفه های دانشی، مهارتی، نگرشی) است. برای تأمین روایی و پایایی نیز از رویکرد لینکلن و گوبا شامل: مقبول بودن، انتقال پذیری، اطمینان و تأیید پذیری استفاده شد. در پایان نیز مبنای یافته ها و نتایج بدست آمده، رهنمودهایی برای عملی شدن برنامه ارائه شده است.
Background and Objectives: The present study aimed to design a sexual education curriculum
model for middle schools in the education system.
Methods: This study was of qualitative studies based on grounded theory. The population included
all sexual education experts who were selected through targeted sampling of snowball type and
finally a total of 15 subjects were selected for interview. The data were analyzed through semistructured
interviews during three steps of open, axial, and selective coding being presented in the
form of a paradigmatic and conceptual model: paradigmatic model was as causes (necessity,
objectives), underlying conditions (time , space, materials, and resources), intervening conditions
(organizational factors, implicit learning), axial (content), strategies (teacher role, teaching-learning
techniques, evaluation), and outcomes (knowledge, skills, attitudes) . In order to provide validity and
reliability, Lincoln and Guba's approach was used including credibility, transferability, dependability,
and conformability.
Findings: paradigmatic model was as causes (necessity, objectives), underlying conditions (time ,
space, materials, and resources), intervening conditions (organizational factors, implicit learning),
axial (content), strategies (teacher role, teaching-learning techniques, evaluation), and outcomes
(knowledge, skills, attitudes). In order to provide validity and reliability, Lincoln and Guba's approach
was used including credibility, transferability, dependability, and conformability.
Conclusion: some guidelines were presented for the implementation of curriculum based on the
findings and the obtained results.
خلاصه ماشینی:
اين در حالي است که در نظام رسمي و غير رسمي تعليم و تربيت ايران با وجود ارزش و اهميت تربيت جنسي، برنامه مدوني براي آن وجود ندارد و در پژوهش هاي مبردي؛ فراهاني و حسن پورارغذي (١٣٩٤)؛ جابرزاده ، (١٣٩٤)؛ رضواني مهلباني (١٣٩٣)؛ بامري و سالاري زايي (١٣٩٧)؛ معصومي (١٣٩١)؛ بيگي، فقيهي و ناطقي (١٣٩٦)؛ محمدي(١٣٩٠)؛ احمدي (١٣٩١) و انصاري (١٣٩٤) عليرغم پژوهشها و تأکيدات به يک ضرورت مغفول تبديل شده است (خاني پور و همکارانش ، ١٤٠٠، شفيعي اپوروراي و ياري دهنوي، ١٣٩٤؛ افشارکهن ، ١٣٩٤؛ عابديني و همکارانش ، ١٣٩٥) در پژوهش هاي انجام شده توسط فرمهيني فراهاني (١٣٨٤) و اميريان زاده ، محمدي و اميريان زاده (١٣٨٦) مشاهده مي شود که نظام آموزشي و پرورش وظيفه خود را به خوبي انجام نمي دهد.
بحث و نتيجه گيري در اين پژوهش ، با استفاده از نظريه داده بنياد الگوي مفهومي ، سعي شد تا برنامه درسي تربيت جنسي در دوره اول متوسطه نظام آموزشي ايران طراحي شود.
همچنين با توجه به اهداف مورد مستخرج از نياز، محتواي برنامه تنظيم پذير است محتوا به عنوان مهم ترين عنصر، بايد توجه خاصي به آن شود؛ در ارتباط نتايج پژوهش هاي مهرام (١٣٨٤)؛ محمدي(١٣٩٠)؛ فرمهيني(١٣٨٣)؛ ياري دهنوي و ابراهيمي شاه آبادي (١٣٩٥) بر اساس تحليل هاي انجام شده ، عدم توجه به محتواي برنامه درسي تربيت جنسي ، به ويژه در دوره راهنمايي که بلوغ دانش آموزان است ، 1 Goldman وجود دارد.