چکیده:
در پیوستار تاریخی، نهاد خانواده، همواره به عنوان رکنی مولد، ملجاء و کانون بیان عواطف، نخستین پایگاه شکلگیری شاکله شخصیتی و یادگیری رفتارجمعی در امنیت، رشد، توانمندسازی تن و روان فرد بوده است. به لحاظ جامعه شناختی، نهاد خانواده، اولین حلقه زنجیره اجتماع و سوگیری زیست جمعی است. در عصر جهانی شدن و خروج از محلیگرایی، تقابل ارزشها و معیارهای سنت و مدرنیته، جدیتر و در خیلی از موارد، تعارضها، پارادوکسیتر گشتهاند. هدف این تحقیق، تلاش در جهت پرنمودن این خلاء پژوهشی و پاسخیابی به این سئوال پژوهشی است که آسیبشناسی روانشناختی– جامعه شناختی نهاد خانواده در پارادایمهای مدرنیته و پسامدرنیته چگونه میباشد؟ و چه رهیافتهای ساخت گرایانه ترمیمی میتوان از قرآن، احادیث و حکمت ایرانی – اسلامی بر این همه تعارضات و مشکلات انسان مدرن و پسامدرن ارائه نمود. یافتهها موید این هستند که: نهاد خانواده به مثابه یک نهاد اجتماعی، در پی سیر تحولات اجتماعی، بویژه در پارادایمهای مدرنیته و پسامدرنیته، دچار دگرگونیها و تحولات زیادی گشته است. این دگرگونیها و تحولات، بویژه در دوران معاصر، نهاد خانواده را مواجه با چالشهای ساختاری و کارکردی در سویههای مختلف (ابعاد خانواده)، (سبک زندگی)، (روابط اعضای خانواده)، (سیر تدریجی توزیع مجدد قدرت بسته به جایگاه جنسیتی)، (ازدواج)، (طلاق)، (تحصیل و اشتغال رو به فزونی زنان)، (آگاهی و نگرشهای جدید برآمده از سطح تحصیلات)، (فرزندآوری و تعداد فرزندان) و... کرده است. نتیجهگیری اینکه مستفاد از آیه 21 سوره روم: (و من آیاته ان خلق ربکم من ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه). سه اصل آرامش (که از تعهد بر همدیگر برمیآید)، عشق (همان شورانگیزی و اشتیاق) و مهربانی (صمیمیت) است که قرنها بعد در روانشناسی معاصر طی پژوهشهای تحلیل عاملی از سوی روانشناسان برجستهای همچون استرنبرگ، از میان حدود بیش از 200 عامل تاثیر گذار در سعادت، خوش وقتی و استمرار روابط میان فردی در چارچوب عشق و استمرار نهاد خانواده، پس از حذف تدریجی و بترتیب عوامل و مولفههای فرعیتر و انتخاب عوامل و مولفههای اصلیتر و تاثیر گذارتر در هر مرحله، از طریق روش تحقیق تحلیل عاملی در نهایت به سه عامل و مولفه اصلی تعهد (آرامش)، صمیمیت (مهربانی) و شورانگیزی (عشق و اشتیاق) اشاره مینماید؛ که قرنها قبل در قرآن به این مولفهها اشاره شده است.
خلاصه ماشینی:
هدف اين تحقيق ، تلاش در جهت پرنمودن اين خلاء پژوهشي و پاسخ يابي به اين سئوال پژوهشي است که آسيب شناسي روانشناختي– جامعه شناختي نهاد خانواده در پارادايم هاي مدرنيته و پسامدرنيته چگونه ميباشد؟ و چه رهيافت هاي ساخت گرايانه ترميمي ميتوان از قرآن ، احاديث و حکمت ايراني – اسلامي بر اين همه تعارضات و مشکلات انسان مدرن و پسامدرن ارائه نمود.
سه اصل آرامش (که از تعهد بر همديگر برميآيد)، عشق (همان شورانگيزي و اشتياق ) و مهرباني (صميميت ) است که قرن ها بعد در روانشناسي معاصر طي پژوهش هاي تحليل عاملي از سوي روانشناسان برجسته اي همچون استرنبرگ ، از ميان حدود بيش از ٢٠٠ عامل تاثير گذار در سعادت ، خوش وقتي و استمرار روابط ميان فردي در چارچوب عشق و استمرار نهاد خانواده ، پس از حذف تدريجي و بترتيب عوامل و مولفه هاي فرعي تر و انتخاب عوامل و مولفه هاي اصليتر و تاثير گذارتر در هر مرحله ، از طريق روش تحقيق تحليل عاملي در نهايت به سه عامل و مولفه اصلي تعهد (آرامش )، صميميت (مهرباني ) و شورانگيزي (عشق و اشتياق ) اشاره مينمايد؛ که قرن ها قبل در قرآن به اين مولفه ها اشاره شده است .
هدف اين تحقيق ، تلاش در جهت پرنمودن اين خلاء پژوهشي و پاسخ يابي به اين سئوال پژوهشي است که آسيب شناسي روانشناختي – جامعه شناختي نهاد خانواده در پارادايم هاي مدرنيته و پسامدرنيته چگونه ميباشد؟ و چه رهيافت هاي ساخت گرايانه ترميمي ميتوان از قرآن ، احاديث و حکمت ايراني – اسلامي بر اين همه تعارضات و مشکلات انسان مدرن و پسا مدرن يافت .
مبحث هفتم - رهيافت هايي ساخت گرايانه از قرآن ، احاديث : در رابطه با ترميم آسيب هاي نهاد خانواده در پارادايم هاي مدرنيته و پسامدرنيته انسان ها، موجوداتي اجتماعي و گروه زي ميباشند که اين ويژگي در ميان همه موجودات زنده ديگر، پيچيده تر، اراديتر و داراي ويژگيهاي ايثارگرايانه است .