چکیده:
بدون شک، آزادی یکی از بزرگترین موهبتهای الهی به انسان است که در سرشت وی قرار داده شده است. در این زمینه، مذهب
شیعه به لحاظ تعالیم و شیوههای تربیتی و سلوک عملی پیشوایان، از تمایز ویژهای برخوردار است که در شعر شاعران نیز انعکاس
یافته است. در این مقاله تلاش شده است تا مفهوم «آزادی» و «آزادگی» در آثار 18 تن از شاعران برجسته شیعی، از کسایی مروزی
قدیمیترین شاعر شیعه، تا حکیم صفای اصفهانی در دوره مشروطیت بررسی شود. دوره مورد نظر یک دوره هزار ساله (از
قرن چهارم تا چهاردهم هجری) را دربرمیگیرد. در بیان موارد، ترتیب تاریخی رعایت شده است تا خواننده با سیر تاریخی موضوع
در این دوره هزار ساله آشنا شود.
خلاصه ماشینی:
"(4) وی برای خدمت شاهان نتیجهای جز درد و رنج نمیشناسد و معتقد است که فقط در برابر طاعت و عبادت خداوند است که یک کار نیک انسان ده برابر پاداش دارد: سگی ناحقشناسی را به خدمتها کمربندی کزو در صد مکافات عنایت صد عنا باشد کریمی، پادشاهی را چرا طاعت نمیداری که گر خیری کنی آنجا، یکی را ده جزا باشد؟ (5) قوامی خدمت کردن را فقط برای حق تعالی روا میداند و آن را سبب به دست آوردن ملک جاویدان میشناسد و در خدمت سلطان بودن را موجب باز ماندن از طاعت الهی میبیند: بر این درگه همی باید به جان و دل کمر بستن کزین خدمت به دست آید بقای ملک جاویدان به خدمت کردن سلطان ز طاعت باز میمانی اگر گیرد تو را ایزد، حمایت کی کند سلطان؟ (1) و یا میگوید: به خدمت کردن سلطان تن اندر دادهای هرزه اگر ایزد کند قهری، حمایت کی کند سلطان؟ (2) وی با یادآوری روز قیامت، خطاب به کسانی که لاف لشکر شاه را میزنند و به سپاه این و آن فریفته شدهاند، چنین میگوید: زین کاروانسرای برون شو که بسته نیست دروازههای محشر از انبوه کاروان تا چند لاف لشکر سلطان و سلطنت غره شده به جیش قراخان و خیل خان."