خلاصه ماشینی:
"غرض آنکه کام پارسی آنگاه که از آلایش لفاظیها و فضلفروشیهای سرد و بیمزه آسوده بود چون شکر شیرین و چون نوای موسیقی جانبخش بود و نگفته خود پیداست که اگر سلطهء سیاسی عرب و بدتر از آن خوش رقصیهای ایرانیان عرب زده نبود حتی ایرانی پیرو قرآن کریم و متدین به دین اسلام نیز با حفظ سنن فرهنگی خویش،در نثر نیز همچون شعر راهی دیگر میپیمود و همچنانکه قواعد زبان عرب را ایرانیان نهادند،برای زبان خویش نیز دستورنامهها مینوشت به آیین تا حد و مرز سخن پارسی معلوم باشد و زبان شیرین رودکی و فردوسی و بلعمی بدان بلایا که در قرون بعد گرفتار نگردد.
1 دربارهء متن عربی سیرهء ابن هشام یا سیرة النبویه و کیفیت تدوین و نحوهء روایت و اعتبار آن،و نیز هویت اسحاق بن محمد مترجم فارسی و شیوهء کار و هدف وی که«از لفظ تازی به پارسی درآوردن سیرهء ابن هشام،عام نفع مسلمانان را»بوده است،خوانندگان را به مطالعهء مقدمهء مبسوط و محققانهء دکتر مهدوی بر کتاب سیرت رسول الله حوالت میدهیم.
»11 و اینها نمونههایی است از نثر ساده و بیپیرایه و در عین حال فخیم و استوار اسحاق بن محمد و اینک بیآنکه مدعی استقصایی تام در کتاب سیرت رسول الله باشیم به ذکر برخی از مختصات نثر وی میپردازیم: الف-مترجم سیرهء ابن هشام،بیآنکه ضرورتی در کار بوده باشد،گویا تحت تأثیر متن عربی تعدادی بسیار اندک لغات و اصطلاحات مهجور عربی را در نثر خویش بهکار گرفته است که از جملهء آنهاست:ترحال-کوچ کردن،سبی-اسیر کردن،ملطخ-آلوده،اشرم -بیلب و بینی،جفنه-کاسه،ثرید-ترید،وطاق-خیمه،لسع-گزیدگی مار و عقرب،مغالات -غلو،اعباء-سنگینها،تخشع-فروتنی،فنا-پیشگاه فراخ سرای،تواطؤ-توطئه،سوات -عورت،طریح الفراش-ملازم بستر،عجر بجر-کارهای پنهانی،خرص کردن-تخمین کردن میوه بر درخت."