چکیده:
جنبش «روشنیه» به رهبری بایزید انصاری در زمان اکبرشاه، یکی از شاهان تیموری و در منطقهای پشتوننشین میان کشورهای افغانستان و پاکستان به وجود آمد. بایزید فردی درس ناخوانده و کمسواد اما باهوش و زیرک بود و برای نجات قوم پشتون از سلطه شاهان تیموری و برانگیختن مردم برای ایستادن در برابر حکومت وقت، به ادعاهایی بزرگ چون مهدویت، مسیح بودن و علم غیب پرداخت.این مقاله، به عوامل شکلگیری این جنبش، پیروان برجسته آن و برخی از عقاید، باورها و کتابهای آنان میپردازد.منبعهای موجود درباره این جنبش، بسیار اندکند و از اینرو، پرداختن به گوشه و کنار آن دشوار است. اما این نوشتار کوشیده است از آنها به نیکی بهره ببرد
The movement of Rowshaniyya (the enlightened) led by a person called Bayazid Ansari started in a Pashtu-dwelling area between Afghanistan and Pakistan in the period of Akbar Shah، a king of Timurid Dynasty. Bayazid was an uneducated، almost illiterate individual but، on the other hand، a clever and intelligent person to stand against the Timurids، dominance to save Pashtu people from the authority of the government of the time. He was Successful to incite the folks to rise and resist the oppressions. However، he proceeded to claim that he was Mahdi or the Messiah and declared that he possessed the occult and was endowed with the secret knowledge of the supernatural.
This article is going to deal with the grounds and conditions under which the above-mentioned movement came to being to introduce its distinguished followers، to tell about their beliefs، their writings and other religious matters.
The sources we have searched and the references we have found are hardly enough to let us go deep into the Rowshaniyya ideas. Yet، this article has tried and done the best of its activity to give the readers the utmost knowledge about the thought.
خلاصه ماشینی:
"وی به همین دلیل عنصر دیگری بر عقاید خود افزود؛ یعنی با توجه به فراگیری اندیشه مهدویت در میان مسلمانان و اینکه اهلسنت، قیام امام مهدی( را در آخرالزمان یکی از «اشراط الساعة» میشمرند و نیز با وجود تبلیغات هزارهگرایان اسلامی درباره نزدیکی پایان جهان و رسیدن قیامت در پایان اولین هزاره اسلامی، زمینه را مناسب دید و مدعی مهدویت و مسیح بودن شد.
بایزید و چگونگی ادعای مهدویت در تحقیق درباره جنبش روشنیه، مشکلات تحقیق درباره جنبشهای کوچک مردمی بیشتر نمود پیدا میکند؛ زیرا افزون بر اینکه جنبش روشنیه در امپراطوری بزرگ مغولان هند و در اوج قدرت آن صورت پذیرفت، عاملی مانند ناتوانی مردم این منطقه در نوشتن همان، ص282.
3 میرمحمد صدیق فرهنگ نیز در کتاب افغانستان در پنج قرن اخیر، اطلاعات کمابیش خوبی درباره بایزید انصاری درمیافکند، اما بدون هیچ اشارهای به ادعای مهدویت وی میگوید که پیر روشن پس از ناامید شدن از یافتن پیر کامل، خود را پیر کامل و مکمل شمرده است.
بایزید فردی فعال و انقلابی بوده که به دلیل قدرتطلبی یا نجات مردم خود از سلطه مغولان هند، تلاشهای گستردهای آغاز کرده و برای رسیدن به هدفهای خود از هر وسیلهای سود برده است؛ یعنی از تصوف برای جمع کردن مریدان و ایجاد رابطه مریدی ـ مرادی و از اندیشه مهدویت برای ایجاد انگیزه، شور و شوق در میان پیروانش کمک گرفته و آن را پشتوانه حرکت خود قرار داده است."