نقد و نظر: درباره نوشتن معرفی و نقد

"بین ساعت چهار و پنج صبح بیدار می‌شوم،برای خودم قهوه درست‌ می‌کنم(زنم هنوز در خواب است)،یک برش نان‌ برشته می‌خورم و به اتاق کارم می‌روم تا شروع به‌ نوشتن کنم. برای‌ مثال،امپراتور قرار بود در مراسمی درخت بکارد،یا یک کشتی مسافری بزرگ انگلیسی در یوکوهاما پهلو می‌گرفت،یا مراسمی که قرار بود در سراسر کشور به‌ افتخار روز رسمی آدامس برگزار شود(می‌دانم مسخره‌ به نظر می‌رسد اما این را از خودم در نیاورده‌ام،چنین‌ روزی واقعا وجود دارد). ساله شده!»یا«هی،تو چه‌ می‌دونی،حتی آدم‌هایی مثل هاروکی موراکامی هم‌ روز تولد دارن!»اگرچه،در حقیقت،چند نفر در ژاپن‌ ممکن بود در آن ساعت مسخره‌ی سحر به اخبار گوش بدهند؟بیست یا سی هزار نفر؟و چند نفر از آن‌ها اسم مرا می‌دانستند؟دو یا سه هزار نفر؟من اصلا نمی‌دانستم. وقتی قهوه حاضر شد،آن را در یک فنجان بزرگ‌ ریختم(فنجانی که روی آن علامت موزه‌ی استرالیا بود:آن را در سیدنی خریده بودم)،با آن به اتاق کارم‌ رفتم،پشت میزم نشستم،کامپیوتر«اپل مک»خودم را روشن کردم،یک کنسرتوی تله‌مان برای سازهای‌ بادی را با صدای پایین در استریو گذاشتم و کار روزانه‌ را شروع کردم."