خلاصه ماشینی:
اگرچه حدود 75 درصد هزینهء تولید در صنعت پرورش طیور و دام از خوراک تشکیل میدهد و صنعت تولید خوراک و تولید گوشت مرغ و تخممرغ،صنعت مادر محسوب میشود و از یک قرن پیش نیز صنعت تهیهء خوراک به شیوهء بیوانرژی سنجی به عنوان راه حل و الگوی تولید پروتئین انبوه و ارزان و مورد نیاز انسان متمدن شناخته شده است معذالک،به جهت اینکه این صنعت مبنا و اساس صنعت لاین بریدینگ نیز قرار داشته و اهمیت اقتصادی کاربرد آن نیز شناخته شده است،به عنوان«صنعت اقتصاد» Economic ) Industry )شناخته میشود(منبع 1).
ایا این برنامهها-که در گذشته و با سیاستهای خاصی به کشور تحمیل شده است-منجر به تربیت نیروهایی نمیشود که سبب استمرار وضع موجود خواهند بود؟آیا این سیاستها پس از انقلاب اسلامی کشورمان نباید مورد تجدید نظر قرار میگرفت و طبق نیازهای واقعی و شرایط کشور،فرموله میشد؟و نهایتا اینکه،با این طیف وسیع کارشناسی و مباحث تئوریک و وارداتی مراکز آموزش عالی،مسئلهء تأمین امنیت غذایی کشور در محاصرهء یک تفکر غیرصحیح و ایستا،نخواهد بود؟آیا با این وضعیت و بضاعت علمی و اجرایی، مراکز سیاستگذاری امور تغذیهء کشور موفق خواهند بود به اهداف خود-که همانا حیاتیترین برنامهء اقتصادی اجتماعی کشور محسوب میشود-برسند؟ در وضعیت اشاره شده،رشد جمعیت کشور و رشد تولیدات دامی و طیور مصادف ا ست با رشد واردات دان مرغ و زیان ارزی-ریالی ناشی از آن،زیرا واردات دان،75 درصد هزینههای تولید را تشکیل میدهد بنابراین،اگر مصرف پروتئین حیوانی در کشور،در برنامهء دوم توسعه، تدوین شده باشد ولی دربارهء تأمین خوراک آن-البته بدون وابستگی به خارج-اقدامی صورت نگرفته باشد تولید این فرآورده با قیمت تمام شدهء بالا همراه خواهد بود که علاوه بر از میان رفتن حجم زیادی از درآمد ارزی کشور،اثرات ناشی از آن فقط بر دوش مصرفکنندگان خواهد بود که فشار مضاعفی است بر دوش طبقهء آسیبپذیر کشور.