خلاصه ماشینی:
"امروز که در خزان زندگی هستم باید اقرار کنم که توجه فوق العادهء خانمهای اروپایی به من،که موجب حسادت سایر محصلین شده بود،واقعیتی است که جای شرح آن در این خاطرات سیاسی نیست و انشاء الله،اگر عمری باشد،در شرح زندگی خصوصی، در کتاب دیگری از آن سخن خواهم گفت.
فصل یازدهم حزب رستاخیز روزی که خبر تأسیس حزب،رستاخیز و ادغام سایر احزاب در آن منتشر شد،من به شدت مخالفت کردم و به یکی دو نفر از دوستان نزدیک شاه گفتم که شاه بزرگترین اشتباه دوران سلطنتش را مرتکب شده است و کسی نیست که واقعیت را با او در میان بگذارد.
فصل دوازدهم انقلاب و آینده ایران خاطرات سیاسی من،مربوط به یکی دو سال آخر رژیم گذشته و انقلاب سال 1357 موضوع جلد دوم این کتاب خواهد بود که انشاء الله،پس از رفع عوارض جسمانی کنونی،دست به کار تحریر آن خواهم شد.
این خاطرات سیاسی را،که چراغ راه آینده جوانان کشور میتواند بود،در انتظار انتشار جلد دوم،با بیتی از شیخ سعدی به پایان میبرم: خدایا به ذات خداوندیت به اوصاف بیمثل و مانندیت بپاکان کز آلایشم دور دار وگر زلتی رفت معذور دار چو ما را در آغاز کردی عزیز از این پس همین چشم داریم نیز چرا باید از ضعف حالم گریست اگر من ضعیفم پناهم قویست پایان تصحیح و پوزش هنگامی که فرمهای چاپی کتاب را از نو وارسی میکردم،متوجه شدم که در فصل دوازدهم تحت عنوان«انقلاب و آیندهء ایران»اشتباهاتی رخ داده که برخی معلول کبر سن و گوشه نشینی اجباری من و برخی نتیجهء اشتباه چاپی است که به این وسیله با پوزش از خوانندگان تصحیح میشود: 1-«مرحوم سید مهدی پیراسته»اشتباه است."