خلاصه ماشینی:
"نه برای اینکه بهای نصف شده باز هم زیاد است،بل به علتی که ترجیح میدهیم نادیده گیریم:اکثر عنوانهای منتشر شده مورد علاقهء سی هزار نفر نیست-این همه نسخه را بذل و بخشش هم نتوان کرد.
برای چه توقع داریم همهء کتابها در میلیونها نسخه به فروش برسند؟برای خودخواهی (خودخواهی نویسنده،خودخواهی ناشر)یا برای غرور ملی؟اگر کتابی،در مقایسه با فیلم سینمایی،حتی با تعداد محدودی خواستار،صرفهء اقتصادی داشته باشد،چرا منتشر نشود؟ طبیعی است که جوامع پرجمعیت،ثروتمند و تحصیل کرده بیشتر و بیشتر در پی عناوین خاصی باشند،ولی این بهمعنای آن نیست که چنین جامعهای باید از انتشار کتابهای کمفروش خودداری ورزد.
این وضعیت روشنگر واقعیتی است که کمتر فهمیده شده،یکی از آن واقعیتهایی که به ندرت بر زبان آمده،چرا که خلاف عقل متعارف است:اکثر کتابهایی که در کشورهای ثروتمند منتشر میشود-همانند سایر نقاط جهان-بیش از چند هزار نسخه به فروش نمیرسد.
برتری واقعی کشورهای ثروتمند از این حیث توان آنها در جلب آسانتر یک چند هزار خریداری است که حاضرند بیست لیره(یا خیلی بیشتر) برای کتابی کمخواستار بپردازند.
» حالا بیاییم و فرض کنیم که،سرانجام،همه چیز تغییر بکند؛به عصر طلایی برسیم؛که نظامی جهانی برای کتابداری برپا شده است(کتابخانهء عظیم بابل)،که تمامی کتابهایی را که تا به امروز به زیور طبع آراسته شده،یعنی متجاوز از پنجاه میلیون کتاب،در خود جا داده است،و یکیک ابناء بشر رخصت یافته باشد در ازای وقف تمام وقت خود یکسره به کتاب خواندن مواجب بگیرد؛و در این شرایط،هر خواننده هر هفته چهار کتاب،یعنی هر سال دویست کتاب، و در نیمقرن ده هزار کتاب بخواند."