خلاصه ماشینی:
"آنها میگویند اگر ماهیت تفکر از نوع حل مسأله باشد،در این صورت بسیاری از حیوانات دیگر نیز که فاقد زبان-به معنی انسانی آن-هستند فکر میکنند،چون مسأله حل میکنند.
کسانی که زبان را شرط لازم و کافی برای تفکر نمیدانند،به مشاهداتی از این نوع اشاره میکنند و میپرسند:آیا این ابتکارها به این معنی نیست که میمونها،به عنوان مثال، دارای مفاهیم ذهنی هستند و این مفاهیم را به کار میگیرند تا برای مشکلی که با آن مواجه شدهاند راهحلی پیدا کنند؟به بیان دیگر:آیا این ابتکارها حل مسأله تفکر انسان با حیوانات دیگر اساسا یک مسألهء کمی است و نه یک مسألهء کیفی.
کسانی که به وجود تفکر بدون زبان اعتقاد دارند،گاهی این ادعای انشتین راکه گفته است در تفکرات علمی خود از کلمات استفاده نکرده است،یا به بیان دیگر،زبان در تفکرات پیچیدهء او نقشی نداشته است،به عنوان سند ذکر میکنند.
مغز این مفاهیم را میسازد و زبان روی آنها نام میگذارد و ما به تدریج عادت میکنیم در هنگام تفکر به جای اینکه خود مفاهیم را به کار گیریم،از کلمات که«برچسبهای»آن مفاهیم هستند،استفاده کنیم.
مثلا آیا تاکنون فکر کردهاید که واژهء«زمان»که ما اینهمه آن را به کار میبریم ممکن است به چیزی دلالت کند که اصلا وجود نداشته باشد؟آیا فکر کردهاید که مفهوم زمان ممکن است بکلی موهوم باشد؟ ما تا اینجا کوشیدیم شواهدی ارائه کنیم که نشان میدهند زبان در تفکر مؤثر است و گاهی نقش کلیدی دارد،اما نگفتیم که تفکر ما همیشه جنبهء کلامی دارد و همیشه در قالب کلمات و جملات صورت میگیرد."