چکیده:
مقاله با تمرکز روی مفهوم هویت و ارایه تعریف و تبیین عناصر و ابعاد هویت ملی به عنوان یکی از اشکال هویت جمعی، نسبت تعلق خاطر و دلبستگی به مولفه های هویت ملی را به عنوان بازتاب فرایند جامعه پذیری فرد نسبت به ابعاد فرهنگی، مادی و زیستی و روانی و اجتماعی قلمداد کرده است و بر این اساس، تعلق خاطر حسین پژمان بختیاری شاعر و نویسنده معاصر به عناصر هویت (ملی) ایرانی از خلال تحلیل محتوای مجموعه شعر کویر اندیشه ایشان بررسی شده است. این بررسی نشان می دهد که پژمان در غالب ابعاد هویتی جامعه اش با دلبستگی خاص قلم زده و در فراز و نشیب های تاریخی حیاتش هم چون انقلاب مشروطه جنگ های جهانی اول و دوم، نهضت ملی شدن نفت و عرق ملی خود را در قالب چکامه های بلند سروده و منتشر ساخته است.
خلاصه ماشینی:
"نمونهی ایناحساس تعلق به سرزمین ایران،در زمانی که سید جعفر پیشهوری با حمایت شورویسابق در آذربایجان سخن از جداییطلبی گفت در سخن منظوم پژمان بختیاری آمدهاست:قصیدهی آذربایجان را پژمان در خرداد 1325 خورشیدی و در هنگامهیتلاطمهای سیاسی اواخر جنگ جهانی دوم و از جمله شورشهای شمال غرب کشورگفته است: {Sگشته مغز آشفته از سودای آذربایجان#خسته جان ز اندیشهی فردای آذربایجان#گر شود آن سرزمین بازیچهی غوغاییان#آتش و خون خیزد از غوغای آذربایجان#سنگ آذربایجان بر سینه کوبند ای عجب#در لباس دوستی اعدای آذربایجان#وین چنین نیرنگ را پوشیده نتوان داشتن#از جهانبین دیدهی بینای آذربایجان#کان که با معماری بیگانه طرحی تازه ریخت#پایهافکن گشت و بام اندای آذربایجان#بیع میهن را دکانی پر شکوه آراست لیک#نیست باب این دکان کالای آذربایجان#نابکاری کز دم بیگانه جوید زندگی#دم زند بیخجلت از احیای آذربایجان#آن که شد بیپرده مستظهر به نیروی رقیب#خوانده خود را مرجع و ملجای آذربایجان#در چه عهدی ملت و ملیت مخصوص داشت#این تو وین تاریخ عبرتزای آذربایجان#کی زبان شوم ترکی رنگ ملی داشتهست#رو بپرس ای جاهل از ملای آذربایجان#بس ده و بس شهر که او را لهجهی مخصوص هست#از چه سر زد این نوا از نای آذربایجانS} {Sلفظ استقلال دارد ظاهری زیبنده لیک#نیست خوش این جامه بر بالای آذربایجان#جزوی از ایران بود آن سرزمین بگشای گوش#کاین سخن را بشنوی ز اجزای آذربایجان#جز خروش مهر ایران بر نخواهد خاستن#گر تو بخراشی چو چنگ اعضای آذربایجان#چند تن ناپاکزاد بیوطن گر دیدهاند#مر شما را پیشوا ای وای آذربایجان#چشم گیتی زین خطا کیشان فراوان دیده است#یک خطا هم گو ببین ز ابنای آذربایجان#نی غلط گفتم کزینخ دون فطرتان ناخلف#نیست آگه یک تن از آبای آذربایجان#سر خط حریت و فرمان مشروطیت است#پر فروغ از ایزدی طغرای آذربایجان#جوشش تبریزیان در دفع خصم و پاس ملک#شاهدست از همت والای آذربایجان#روی ایران شد سفید و روز دشمن شد سیاه#قرنها از تیغ خون پالای آذربایجان#کوفت خواهد تا قیامت کوس ایران دوستی#آسمان بر بام گردون سای آذربایجان#حاصل غوغای طفلان است و زنجیر جنون#آنکه بازد عشق با لیلای آذربایجان#دور ماند دست ناپاکان از آن دامان پاک#بکر ماند تا ابد عذرای آذربایجانS}(صص 207-209 با تلخیص) به جز پژمان،شاعران دیگری از ایران در آن روزگار قصیدههای معروفی با همین نامسرودهاند که از آن جمله است قصیده دکتر حمید شیرازی با این مطلع:«آتشی سر برکشید از نای آذربایجان»و پژمان قصیدهی خود را به اقتفای این چکامهی بلند سرودهاست."