چکیده:
در این نوشته نگاه ما معطوف به برخی وجوه مشکل سیاستگذاری عمومی در ایران است
که در قالب جستار به طرح آن پرداختهایم.مشاهده تجربه عملی سیاستگذاری عمومی در
کشور این برداشت را نزد نویسنده همواره راسختر کرده است که وضع و اجرای سیاست
براساس عقلانیت سازمانی و با چشمداشت پایداری در بستری ممکن است که پاسخهای حاکی
از اجماع را برای پرسشهایی نظیر اصول و مبانی رژیم سیاسی، چیستی، حتی هستی و ماهیت
دولت، ملت، منافع ملی و مرجعیتهای سیاستگذاری فراهم کرده باشد و به دنبال آن
قاعدهمندی یا چشمانداز راهحل برای مسائلی مانند گردش در سیاستگذاری، رادیکالیسم
و روزمرگی، ارزیابی و تقابل منافع عمومی و خصوصی را پیش رو گذارد.
خلاصه ماشینی:
"مشاهده تجربه عملی سیاستگذاری عمومی در کشور این برداشت را نزد نویسنده همواره راسختر کرده است که وضع و اجرای سیاست براساس عقلانیت سازمانی و با چشمداشت پایداری در بستری ممکن است که پاسخهای حاکی از اجماع را برای پرسشهایی نظیر اصول و مبانی رژیم سیاسی، چیستی، حتی هستی و ماهیت دولت، ملت، منافع ملی و مرجعیتهای سیاستگذاری فراهم کرده باشد و به دنبال آن قاعدهمندی یا چشمانداز راهحل برای مسائلی مانند گردش در سیاستگذاری، رادیکالیسم و روزمرگی، ارزیابی و تقابل منافع عمومی و خصوصی را پیش رو گذارد.
1-سیاستگذاری و پایداری رژیم سیاسی سید جواد طباطبایی در تأملات خود پیرامون شرایط امتناع اندیشه سیاسی در ایران، سخن از تقدم رنسانس ایرانیان بر قرون وسطای آنان به میان آورده است(طباطبایی، 1383)؛بر همین منوال، به طرح این پرسش میتوان خطر کرد که آیا مشکل سیاستگذاری در ایران برآمده از تقدم آن بر شکلگیری رژیم سیاسی پایدار نیست؟اگر این سئوال را منطقی بدانیم پرسشهای زیر را نیز میتوانیم به دنبال آوریم:یک رژیم سیاسی پایدار بدون حمایت شهروندان چیست؟و حمایت شهروندان به معنی مشارکت فعال در ساماندهی زندگی اجتماعی و شهروند واقعی بودن، بدون دموکراسی چگونه دست یافتنی است؟اگر به ملاحظه آغازین بازگردیم، پرسش اصلی ما این است که چگونه میتوان به سیاستگذاری عمومی پرداخت بدون اینکه پایههای یک نظام مشروع (1) را پیریزی کرد؛نظامی که برای مشروع بودن گریز و گریزی از دموکراتیک بودن ندارد؟ تاریخ یک قرن اخیر ایران، تاریخ پرسشهای مکرر در نظم و سامان زندگی اجتماعی و پاسخهای متفاوت بدان بوده است."