خلاصه ماشینی:
"زیرا تجربه نشان داده این گونه اعضاء،همواره خود را با دیگران به ویژه قشر و طبقهی حاکم مقایسه و احساس میکنند مورد ظلم واقع شدهاند، برای جبران این ظلم و تجربهی محرومیتها،میخواهند خود را به جایگاهها و پایگاههای تازه برسانند(رفیع پور،1378)اما چون صلاحیت فرهنگ ارتباط اجتماعی و مدنی را آن طور که باید ندانسته و نمیشناسند،حرکات و اعمال ناموزون فراوانی انجام داده که عمدتا منجر به دافعهی و بیزاری اقشار میانی و نخبگان جامعه میشود.
گدایان معتبر از آن جایی که فرهنگ رفتار واقعی و اخلاقیشان به نحوی است که نه تنها نمیتوانند جاذبهی معنوی جهت ایجاد همبستگی و همگرایی اجتماعی و فرهنگی داشته باشند،به علاوه دافعه نیز دارند،وقتی دربان یک اداره به عنوان نیروی انتظامی خود را به دلیل عضویت در فلان انجمن یا بهمان تشکل،شخصی فعال در عرصهی حضور رسمی دیده و از این لحاظ مورد تصدیق و تأیید قرار میگیرد،بنابراین فکر میکند دربارهی امور دیگران باید اظهار نظر کرده و ارزشیابی کند.
وقتی بسیاری از قضاوتها و ارزیابیها اینگونه صورت بگیرد و آنان که نمیدانند بر آنان که میدانند نه تنها مساوی بوده بلکه برتر و بالاتر نیز باشند،بدیهی است که این مسأله به شدت بر شکست حریمهای منزلت واقعی افراد به ویژه نخبگان علمی و فرهنگی تأثیر منفی میگذارد و ایشان را از فضای عمومی و کلان جامعه دور و بیزار میکند،گاه در جامعه ما(ایران) دیده میشود که برخی ظاهرا احساس بندگی خدا میکنند و در یک صف قرار گرفته و نماز میخوانند،بنابراین خود را با دیگران موازی و بعد بهتر و بالاتر احساس میکنند،به وجود آمدن این جریان تحرک اجتماعی ناخالص،موجب دافعههای اجتماعی و فرهنگی فراوانی میشود."