خلاصه ماشینی:
"»(ص 105) به زعم چارلز تیلی اگرچه مدرنیته نارضایتی به بار میآورد،اما نارضایتی مردم همیشه منجر به انقلاب نمیشود بلکه احتمال وقوع انقلاب تنها وجود دارد که مخالفان بتوانند منابع گسترده و سازماندهی لازم را برای مسلط شدن بر یک ناحیه جغرافیایی بسیج کنند نویسندگان این مقاله ضمن مخالفت با برداشتهای ابزارانگارانه از دولتها به نقش و اهمیت نسبی آنها در شکلگیری یا عدم شکلگیری شرایط انقلابی میپردازند.
او در مقالهای با عنوان«انقلابها در دیکتاتوریهای مدرن»این پرسش را مطرح میکند که چرا برخلاف انقلابهای کلاسیک(فرانسه 1789-روسیه 1917-چین 1949)که انقلابهایی علیه دولتهای پادشاهی و امپراطوری سنتی بودند،انقلابهای قرن بیستم(مکزیک 1911-کوبا 1959-نیکاراگوئه و ایران 1979-فیلیپین 1986)علیه دولتهای شبه مدرنی بودند که به جای نخبگان زمیندار سنتی به وسیلهء بوروکراسیها و ارتشهای مدرنیزه اداره میشدند؟گلدستون پاسخ میدهد که قبل از هرچیز باید به ساختار دولت «نئوپاتریمونیال»در این کشورها پرداخت.
«این مقاله در صدد پاسخ به پرسشهای زیر است:چرا دولتهای انقلابی تقریبا بلافاصله بعد از کسب قدرت درگیر جنگهای خارجی میشوند؟آیا رژیمهای انقلابی ذاتا متجاوزند یا صرفا قربانیان دیگر قدرتها میباشند؟آیا این منازعات نتیجهء مستقیم فرآیند انقلابیاند و یا ارتباط میان انقلاب و جنگ تا حد زیادی بیپایه است؟والت استدلال میکند که از آنجا که انقلابها سطح ابهام و نظریههای ساختاری انقلاب استدلال میکنند که دولتها دارای ساختارهای متفاوتیاند و ازاینرو،در مقابل انواع متفاوتی از انقلاب آسیبپذیری دارند تهدیدات متصور را هم در میان رژیمهای انقلابی جدید و هم در میان همسایگان،افزایش میدهند،احتمال قوی وجود دارد که ظهور رژیمهای انقلابی جدید توازن قدرت و انتظارات پیشین را بر هم بزند،و به منازعات بینالمللی منجر شود."