خلاصه ماشینی:
"در این 8 بیت که نقل میکنم هیچ عنصر الحاقی دیده نمیشود و تنها گناه این بیتها که اینگونه قربانی شدهاند،این است که در اقدم دستنویسها نیامدهاند ولی در همه دستنویسهای دیگر هستند: -همی گفت هرکس که این رستم است؟ و گر آفتاب سپیده دم است؟ -بیامد سوی شهر ایران چو باد وزین داستان کرد بسیار یاد -چو خواهی که یابی رهایی ز من سرافراز باشی به هر انجمن -وز آنجا دمان شد به پردهسرای به نیزه درآورد بالا ز جای -ز پای و رکیبش همی مهر من بجنبد،به شرم آورد چهر من -نگه کرد رستم به آواز گفت که این راز باید گشاد از نهفت -روا باشد از سر کند زو جدا چنین بود تا بود آیین ما -همی جستمش تا ببینمش روی چنین جان بدادم به دیدار اوی *و تصحیحات دیگر چطور؟ *در سالهای اخیر تصحیحات دیگری نیز از شاهنامه به چاپ رسیده است که به ویژه دو تصحیح،شایسته ذکر هستند:یکی تصحیح مهدی قریب و بهبودی(3731)و دیگری تصحیح مصطفی جیحونی(9731)،ولی هیچ یک از این تصحیحات نسخهی بدل ندارند و به همین دلیل مهم آنها را نمیتوان تصحیح انتقادی نامید.
خالقی با پیروی از همین اصل بسیاری از واژههای کهن شاهنامه را که ناشناخته مانده بود یا برخی از آنها را میتوان در حواشی تصحیحات پیشین سراغ گرفت،در متن خود جای داده است که به چند مورد اشاره میکنم: فریگیس به جای فرنگیس،سیاوخش به جای سیاووش یا سوداوه به جای سودابه،زاول و کاول به جای زابل و کابل،کاچکی به جای کاشکی، گوسپند به جای گوسفند،مستی به جای سستی، البته با گزینش ضبطهای کهن به پیروی از این اصل خوانش و فهم متن شاهنامه دشوارتر میشود،ولی به این نکته باید سخت توجه داشت که کار مصحح شاهنامه تهیهی متنی است که از قلم فردوسی جاری شده یا اینکه دست کم به متن اصلی نزدیک باشد نه آنکه ملاحظه خوانندگان را در نظر بگیرد."