خلاصه ماشینی:
"فکر میکنم در این شرایط بسیاری از شعرا به خاطر دلشان شعر میگویند مثل خود من،که کتاب اولم را با عنوان مجموعه اشعار بازیگر با تمام مشکلاتی که در برداشت چاپ کردم و حالا سرگرم آمادهسازی و چاپ دومین کتاب شعرم به نام<<بانوی نیلوفری>>هستم...
من پنج سال به تنهایی زندگی کردم و عاقبت اواخر سال 5831 بود که برای دومین بار ازدواج کردم و پس از سالیان پررنجی که پشت سر گذاشته بودم،این بار همسرم آنچنان با من همگام و همراه بود و آنقدر عشق به من داد که تأثیر این عشق انگیزهیی شد برای نوشتن مجموعه اشعار بانوی نیلوفری که به همسرم تقدیم کردم...
و نوجوانی اگر قرار بود به دوران جوانی برگردم،در تصمیمگیریها و انتخابها خیلی بیشتر دقت میکردم؛به ویژه در مورد ازدواج که من در این مهمترین رویداد زندگی خیلی عجولانه و شتابزده اقدام کردم،یعنی در 02 سالگی فقط با احساساتم پیش رفتم و ازدواج کردم اما طولی نکشید که به تضاد رسیدم."