چکیده:
در این مقاله به احتمالات رابطه علوم تجربی و دین(با تاکید بر حوزه قرآن)پرداخته شده است. نخست تداخل علم و دین مطرح و سپس تعارض واقعی و ظاهری علم و دین مطرح شده و تعارض واقعی با دلایلی محال انگاشته شده و تعارض ظاهری پذیرفته شده اما قابل حل دانسته شده است و راهکاری برای رفع تعارضات ظاهری بیان شده که تصرف در ظاهر آیات در هنگام تعارض با علم قطعی و پیگیری خطای مقدمات فهم علمی و فهم تفسیری در هنگام تعارض نصوص با علم قطعی پیشنهاد شده است.با شواهدی مردود شمرده شده است و با شواهد و دلایل قرآنی رابطه سازگاری و تعامل بین علم و دین پذیرفته شده است.در این مقاله به دیدگاههای اخیر دکتر سروش در مورد بنبست تعارض قرآن و علم اشاره شده و با توجه به مطالب فوق مورد نقد قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
"آیا این بدان معناست که موضوع شتر جزئی از دین است؟یا جانورشناسی و زیستشناسی جزئی از دین است؟بلی از این آیه استفاده میشود که تفکر در طبیعت مطلوب دین است تفکری که در راستای خداشناسی قرار گیرد اما آیا هر گونه تفکر در طبیعت و زیست شناسی بدون هدف و جهت و یا حتی تفکر در طبیعت که منتهی به قتل عام انسانها شود(مثل ساختن بمب اتم)جزئی از دین است؟دوم:تعارض کامل بین علم و دین طبق این نظر،علم و دین سر سازگاری ندارند و هرکس باید یکی را انتخاب کند؛زیرا هرقدر علوم تجربی پیشرفت میکند،دچار تضاد بیشتری با کتابهای مقدس میشود و قضایای یقینی دینی را باطل میسازد.
2-تعارض ظاهری بین علم و دین این قسم از تعارض بدین معناست که گوهر علم و دین تعارض واقعی و حقیقی ندارند،اما گاهی ظواهر دینی،با نظریات علوم، متعارض به نظر میرسد؛زیرا بعضی از دانشمندان علوم تجربی، نظریههای اثباتنشدهی علوم را قطعی میانگارند و هنگامی که مثلا ملاحظه کردند یک نظریهء علمی با آیات قرآن ناسازگار است،فکر میکنند علم و دین تعارض دارند.
ثانیا:اگر یک نظریهء علمی با ضمیمهشدن به دلیلی دیگر(مانند حکم عقل)به مرحلهء قطع و یقین برسد،این مسئله به تعارض عقل و دین برمیگردد و از مسئله تعارض علم و دین خارج میشود،اما میدانیم که احکام عقلی با احکام دینی تعارض ندارد و اگر تعارضی بین یک حکم عقلی و یک حکم دینی به نظر آید،دارای یکی از دو احتمال زیر است: 1)در مقدمات دلیل عقلی خطا باشد و با ظاهر آیات معارض شود."