خلاصه ماشینی:
"آیا فیزی کلاسیک علیرغم اینکه خدمات ارزندهای به دانش بشر کرده،توانسته است جایگاه متقاعدکنندهای در عرصه کوششهای جدید به دست آورد؟آیا این بدانمعنا نیست که چنین بینشهایی که ما را مجبور به به پذیرش قطعی و نهایی خود کنند وجود نداردند،حتی چنین جایگاه و مقامی برای بینشهایی که خویشتن را از هرگونه نقطهنظر جزمی رها کردهاند محال مینماید؟ ترجمه نگارنده:اما آیا نبرد پیروزمندانه علیه آرمان فیزیک کلاسیک و همینطور مناقشه دنبالهدار درباره شکل بازسازی مناسب و اصیل ریاضیات محض بدین معناست که فیزیک و ریاضیات پیشین،تاکنون علمی نبودهاند یا بدین معناست که آنها،به رغم اینکه ابهامها یا نقاط ضعفی را دربردارند،هنوز در حوزه فعالیتشان بینشهای قانع کنندهای را به دست نیاوردهاند؟آیا این علوم حتی برای ما که از چنین نقاط ضعفی رها شدهایم بینشهای قانع کننده و مستحکمی نیستند؟ در این مورد،چند نکته قابل توجه شده است.
ترجمه نگارنده:چنانکه پیداست،مشابه همین امر دباره گروه عظیم از علوم،که طبق معمول آنها را جزء علوم تحصلی به حساب میآوریم،یعنی برای علوم انسانی انضمامی صادق است،اما ممکن است این علوم نسبت مناقشه برانگیزی با آرمان دقت علوم طبیعی داشته باشند-[یعنی]مشکلی که در ضمن حتی شامل نسبت رشتههای بیوفیزیکی(رشتههایی که بهطور انضمامی علمی طبیعی هستند)با رشتههای علوم طبیعی نیز که به لحاظ ریاضی دقیقاند میشود.
جملات ذیل نیاز به ویرایش دارند: 4)آیا علم چه چیزی دارد که دوباره عقل و غیرعقل یا درباره ما انسانها به مثابه فاعل این آزادی بگوید؟ 5)همیشه اینچنین نبوده است که علوم بهطور متقنی حقیقت را در معنایی عینی بنیانگذاری کند که بر علوم تحصلی زمان ما در ملاحظه به روش غلبه کرد و به اساسی برای پشتیبانی و پذیرش گسترده فلسفه و اصالت تحصلی منطقی بدل گردید."